بریدههایی از کتاب بریت ماری اینجا بود
۴٫۱
(۳۷۵)
ارزش زندگی بیشتر از کفشهایی است که هربار عوض میکنی. حتی بیشتر از خودت. زندگی یعنی با هم بودن، یعنی قسمتی از وجودت در دیگری بودن. یعنی خاطرات، دیوارها، گنجۀ ظروف، کشوها و قفسۀ کارد و چنگال، طوری که جای همهچیز را بدانی.
یعنی سازش برای رسیدن به نظمی ایدئال، یعنی یک سبک مشترک براساس دو شخصیت متفاوت. یعنی شریک شدن در چیزهای خیلی عادی. مثل سیمان، سنگ، کنترل تلویزیون، جدول روزنامه، پیراهن، جوششیرین، کمدهای دستشویی و ریشتراش برقی در کشوِ سوم. کِنت بریتماری را برای همین چیزها میخواهد. اگر او نباشد، هیچچیز آنطور که باید نخواهد بود.
نَهَنگی با قَلبِ بنفش!
بعضی وقتها راحتترین کار این است که آدم فقط زندگی کند، بدون اینکه خودش را بشناسد، بدون اینکه بداند به کجا میرود، همین بس که میداند کجاست.
نَهَنگی با قَلبِ بنفش!
آدم نمیفهمد عشق چه موقعی شکوفه میدهد؛ یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی که گل داده است. موقع پلاسیدن هم همینطور است، یک روزبیدار میشوی و میبینی که دیگر خیلی دیر شده، اصلاً گلی نمانده است
liliona
آدم وقتی به سن خاصی میرسد تقریباً همۀ سؤالهایی که از خودش میپرسد به یک چیز ختم میشود: چطور باید زندگی کرد؟
reyhan
بعضی وقتها راحتترین کار این است که آدم فقط زندگی کند، بدون اینکه خودش را بشناسد، بدون اینکه بداند به کجا میرود، همین بس که میداند کجاست.
reyhan
آدم نمیفهمد عشق چه موقعی شکوفه میدهد؛ یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی که گل داده است. موقع پلاسیدن هم همینطور است، یک روزبیدار میشوی و میبینی که دیگر خیلی دیر شده، اصلاً گلی نمانده است.
feri
وقتی اون بالا وایستادی و پایین رو نگاه میکنی، فقط یه لحظه واسه پریدن خودت رو آماده حس میکنی. اگه این کار رو کردی، اون وقت جرئتش رو داری. اما اگه اون لحظه رد بشه و منتظر بشی تا دوباره سراغت بیاد، هیچوقت جرئتش رو پیدا نمیکنی و نمیپری.»
soroosh7561
گاهی وقتها فقط عشق کافی نیست.»
soroosh7561
بریتماری این یکی را خوب بلد بود، آدمها دلشان میخواهد کارهایی را انجام بدهند که خوب از پسشان برمیآیند. آدمها میخواهند کسی آنها را ببیند.
زهره
زمستان به آدمهایی که گلدانها را آب میدهند یاد میدهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد.
Fateme Soltani
مگر آدم عاقل فوتبال تماشا میکند.
محمد علی
چون لازم نبود کسی به بریتماری توجه کند. دلیل سادهای دارد، چون همیشه کارهایش را بدون اینکه کسی به او بگوید انجام میداد.
Ailin_y
زمستان به آدمهایی که گلدانها را آب میدهند یاد میدهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد.
محمد علی
بریتماری خیلی هم خوب میداند چطور سنگ کاغذ قیچی بازی کند، فقط به نظرش نگه داشتن سنگ در پاکتهای کاغذی بهداشتی نیست. در مورد قیچی هم که اصلاً حرفش را نزن، معلوم نیست دست چند نفر به آن خورده است.
محمد علی
شور نوعی احساس کودکانه است؛ بکر و دستنخورده. اکتسابی نیست؛ غریزی است، برای همین آدم را درگیر میکند. منقلب میکند. مثل موجی آدم را سوار بر خود میکند و به دوردستها میبرد. بقیۀ احساسات زمینی هستند، اما شورْ آسمانی است.
🍃نــہـــالــــے🍃
وقتی آدم خودش را در سکوت غرق کند، آن وقت نمیفهمد که بقیه او را میبینند یا نه.
B.A.H.A.R
«اونها بهت اجازه میدن بچهها رو نگه داری. به شرطی که همهچیز رو واسهشون توضیح بدی، اونها...»
«ببین بریتماری. سوءپیشینه، بیکاری و رفتوآمد با آدمهایی مثل سایکو. اگه اینها رو بدونن به نظرت میذارن من از دوتا بچه نگهداری کنم؟»
«میتونیم کشوِ کارد و چنگالت رو نشونشون بدیم! میتونیم بگیم که اگه شرایط خوب باشه تو میتونی یه آدم باشخصیت باشی!»
رحیل
انسان تنها حیوانی است که به مثابۀ نمادی از صلح لبخند میزند، درحالیکه بقیۀ حیوانات برای تهدید کردن دندانهایشان را نشان میدهند.
A.A
بیشتر عمرش با سکوت دستوپنجه نرم کرده است، چون وقتی آدم خودش را در سکوت غرق کند، آن وقت نمیفهمد که بقیه او را میبینند یا نه.
🍃نــہـــالــــے🍃
هتلها نام و نشانی دارند، اما نه میشود اسمشان را خانه گذاشت و نه جایی برای ماندن
MahShid Pourhosein
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان