بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب النور و پارک | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب النور و پارک

بریده‌هایی از کتاب النور و پارک

نویسنده:رینبو راول
امتیاز:
۴.۰از ۳۷۶ رأی
۴٫۰
(۳۷۶)
بار اول که پارک دستش را گرفته بود، آن‌قدر احساس خوبی داشت که تمام چیزهای بد از او دور شده بود. احساسِ خوبِ آن بیش‌تر از تمام چیزهایی بود که به او آسیب زده بودند.
zohreh
از آن‌جا دور می‌شد... و بعد تصمیم می‌گرفت چه کاری بکند. شاید هم کاری نمی‌کرد… شاید از آن‌جا دور می‌شد و بعد دیگر همه‌چیز را تمام می‌کرد.
zohreh
النور هیچ‌وقت به خودکشی فکر نکرده بود، هرگز. ولی خیلی به دست‌کشیدن فکر می‌کرد؛ دست‌کشیدن از بعضی چیزها. به دویدن، تا این‌که دیگر توان دویدن نداشته باشد. به پریدن از جایی آن‌قدر بلند که هیچ‌وقت به زمین نرسد.
zohreh
دنیا کنار پارک به جای بهتری تبدیل می‌شد
zohreh
«هیچ دلیلی نداره که فکر کنیم عشق‌مون به همدیگه یه روز تموم می‌شه... و همه دلیلی داریم که فکر کنیم تموم نمی‌شه.»
zohreh
او هیچ‌وقت خوب به نظر نمی‌رسید. او مثل هنر بود و هنر هیچ‌گاه خوب به نظر نمی‌رسد؛ به نظر می‌رسد تنها باعث ایجاد حسی در شما می‌شود.
zohreh
ولی چهره‌ی پارک هنری بود، نه هنرِ عجیب‌غریب و ترسناک. چهره‌اش طوری بود که انگار به این دلیل نقاشی‌اش کرده‌ای که نمی‌خواهی روزگار آن‌را فراموش کند.
zohreh
«گاهی فکر می‌کنم دارم به‌خاطر تو زندگی می‌کنم.»
zohreh
«من نمی‌تونم جلوی فکرکردنمو بگیرم. نمی‌تونم مغزمو خاموش کنم.» «اگه این‌طوری مبارزه کنی، اون‌وقت یکی برات خاموشش می‌کنه!»
zohreh
«من نمی‌تونم جلوی فکرکردنمو بگیرم. نمی‌تونم مغزمو خاموش کنم.»
zohreh
حالا با خودش فکر می‌کرد، شاید دلیلش این بوده که دخترهای دیگر را نمی‌شناخته؛ همان‌طور که یک درایو کامپیوتر، اگر قالب دیسکی را نشناسد، آن‌را بیرون می‌دهد. وقتی دست النور را لمس کرد، او را شناخت. این‌را می‌دانست.
zohreh
اگر قرار بود به‌خاطر چیزی گریه کند، باید به‌خاطر این حقیقت می‌بود که زندگیِ مزخرفی داشت؛ نه به‌خاطر این‌که یک پسر مؤدب و خوش‌تیپ، او را آن‌قدرها دوست نداشت.
zohreh
پارک درحالی‌که سرش را تکان می‌داد، گفت: «ایکس‌من تبعیض جنسیتی نداره. اونا نماد پذیرش‌ان، اونا قسم خورده‌ن از جهانی محافظت کنن که از اونا ترس و نفرت داره.»
zohreh
آهنگ‌ها باعث شده بود احساس کند دنیا چیزی‌که خیال می‌کند، نیست... و این حس خوبی بود، بهترین حس.
zohreh
بهتر از همه، آهنگ‌هایی بود که پارک به او داده بود. آهنگ‌ها در ذهن‌اش و یک جورهایی در سینه‌اش جای گرفته بودند.
zohreh
او درحالی‌که با انگشت به سرِ النور ضربه می‌زد، از او می‌پرسید: «این‌جا چی می‌گذره؟ می‌خوای خودتو دیوونه کنی؟!»
zohreh
مردم دوست دارن جوونی و عشق رو همیشه به یاد داشته باشن.
zohreh
شما بگین چه چیزی تو سینه‌تون می‌تپه؟ به نظرتون "چرا رومئو و ژولیت" چهارصد سال دووم آورده؟» پارک از حرف‌زدن در کلاس متنفر بود. النور به او اخم کرد، بعد نگاهش را به‌سمت دیگری داد. پارک حس کرد که از شدت خجالت سرخ شده. او درحالی‌که به میزش نگاه می‌کرد، جواب داد: «چون مردم دوست دارن جوونی و عشق رو همیشه به یاد داشته باشن.»
zohreh
النور جواب داد: «اوه خدای من! چقد بامزه! عشق در نگاه اول! اگه شکسپیر می‌خواست باور کنیم که اونا عاشق همدیگه‌ن، نباید تو همون پرده‌ی اول می‌گفت رومئو آویزونِ رُزالین بوده... شکسپیر عشق رو به سُخره گرفته.» «پس چرا موندگار شده؟» «نمی دونم. شاید چون شکسپیر نویسنده‌ی کاربلدیه، آره؟»
zohreh
شعری انتخاب کنین که با شما حرف بزنه. شعری انتخاب کنین که به شما کمک کنه با دیگران حرف بزنین.
zohreh

حجم

۲۷۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

حجم

۲۷۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان