مارکس گفت سرمایهداری ستمگرترین نظامهاست. در جامعۀ سرمایهداری کارگران بردگانِ طبقۀ اجتماعی دیگری هستند و کار و زندگانی خود را به سرمایهدار واگذار میکنند. در مقابل دستمزدهای اندکی میگیرند. این وضع کارگران را از انسانیت عاری و آنان را به حیوانات بارکش تبدیل میکند. برای مثال در اوایل انقلاب صنعتی هیچگونه همبستگی میان کارگران وجود نداشت. کارگران ممکن بود ۱۲ ساعت در روز در کارخانهای که به شدت سرد بود کار کنند. آنها برای به دست آوردن کار با هم در رقابت بودند. چنین رقابتی نه تنها کارگران را نسبت به فرآوردهای که تولید میکردند و نسبت به کارفرما، بلکه نسبت به هم نیز بیگانه میکرد.
علی نوری
انسان دین را میسازد، نه دین انسان را.
«دین درواقع خودآگاهی انسان و خبرداری او از خود است تا هنگامیکه خود را نیافته یا پس از یافتن باز گم کرده است.» ۳۵
علی نوری
به نظر مارکس، ساختار اقتصادی نگرش هر انسانی را در جامعه زیر سلطۀ خود دارد. ما ممکن است خیال کنیم که افکار ما اقتصاد را کنترل میکند، اما در واقع تولید اقتصادی است که افکار و عقاید ما را شکل میدهد.
بر اساس نظرات مارکس در مورد دیالکتیک، نیروهای تولیدی رشد مییابند تا اینکه با روابط اجتماعی موجود تضاد پیدا کنند. برای مثال مارکس اعتقاد داشت دین یا ایمان به خدا افیون، یا تریاک، تودههاست.
علی نوری
تولید. بنا به نظر مارکس انسان حیوان اجتماعی است با نیازهای مادی، و او این نیازها را با «ابزار تولید» برطرف میکند.
علی نوری
. او گفت که چون دولت نوعی وحدت زنده از افراد است،
علی نوری
، و هگل بهخاطر این گفتهاش که «آنچه واقعی است عقلانی است و آنچه عقلانی است واقعی است»
علی نوری
دکارت اعتقاد داشت که حیوانات ذهن ندارند، همچنین معتقد بود که آنها فکر و احساس هم ندارند. از این رو حیوانات برای دکارت صرفاً ماشین هستند و بس. او اضافه کرد که چون حیوانات ماشین هستند، هیچ درد و لذتی احساس نمیکنند.
استدلال دکارت دستاویزی برای زیستشناسان شد تا جانوران را زنده تشریح کنند و برای منظورهای علمی به تمرین عمل جراحی بر روی آنها بدون استفاده از داروی بیهوشی بپردازند.
علی نوری