- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب علمدار
- بریدهها
بریدههایی از کتاب علمدار
۴٫۸
(۷۹)
در راه به شوخی گفتم: «راستی سید مداحی میکنی، پاکت هم میگیری؟»
گفت: «من برای چیز دیگری میخوانم. من هیچ چیز را با خانم حضرت زهرا (س) عوض نمیکنم.»
سید اعتقاد قلبی داشت. میگفت: «من اگر برای مداحی پول بگیرم، دیگر نمیتوانم در حضور مادرم حضرت زهرا (س) بگویم که من خالصانه برای شما مداحی کردم؛ چون ایشان میتوانند بگویند که اُجرت مداحیات را گرفتهای.»
Fatemeh Moez
گفتم: «آقا سید من یه سؤال دارم.»
جلوتر آمد. گفتم: «من هر هیئتی که میروم، وقتی روضه میخوانند و مداحی میکنند، اصلاً گریهام نمیگیرد. چه کارکنم!؟»
سید نگاهی به من کرد وگفت: «در این مراسم هم که من خواندم باز گریهات نگرفت؟»
گفتم: «نه! اصلاً گریهام نگرفت.»
رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: «میدونی چیه!؟ من گناهانم زیاده. من آلودهام. برای همین وقتی میخوانم اشک شما جاری نمیشود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.»
Fatemeh Moez
میگفت: «اگر به مشکلی برخورد کردی، بهترین راه این است که نماز بخوانی و از خدا کمک بگیری و توسل داشته باشی. آنوقت خدا هم راه را به شما نشان میدهد.»
Fatemeh Moez
روز دیگر گفت: «بیا با هم تلاش کنیم. بیا مشغول تزکیۀ نفس شویم.»
بعد کمی مکث کرد و گفت: «من راهش را فهمیدهام. با ذکر شروع میشود.»
Fatemeh Moez
اما از آن روز وظیفۀ دیگر او آغاز شد. و یقیناً تا آینده ادامه خواهد داشت! سید در دوران حیات به دنبال هدایت مردم بود. خداوند هم در قرآن شهدا را زنده میخواند و ...
سید هنوز مشغول هدایت است. او به دنبال ماست تا راه را کج نرویم. انشاءالله
کاربر ۳۵۸۹۵۲۳
میگفت: «پسرم دوست واقعی کسی نیست که همیشه تو را میخنداند، بلکه دوست خوب باید مانند آیینه باشد. عیب و مشکلات تو را نیز به تو نشان دهد.
سپهر اژدری
زهرا قبل از امتحاناتش سر مزار پدرش میرفت و از او کمک میگرفت. به او میگفت: «من تلاش میکنم ولی پدر، تو هم برای من دعا کن.»
هامان
سید مجتبی، از اولاد امامان معصوم بود. اهل علم بود. در لحظات فراقت، همواره مشغول کسب علم بود. اهل عبادت و اخلاص و تقوا بود. هیچ گاه دامن خود را با گناه آلوده نکرد.
ذاکر و مداح اهل بیت (ع) بود. او اهل جهاد بود. پیکر زخمی او گواه بر سختیهایی بود که در دوران جهاد تحمل کرد.
او از آنچه تصور میکنیم بالاتر بود؛ چون هر آنچه کرد، فقط خدا را در نظر گرفت. او در یک کلام «عبد» بود. بنده شایسته برای خدا.
Reihan Mehdinejad
بچهها (در شلمچه) سؤال اولشان این بود: «از اینجا تا کربلا چقدر راه است! میگن شلمچه به کربلا نزدیکه. برای همینه که اینجا بیشتر بوی امام حسین (ع) رو میده.»
میتوانم به تعبیر دیگری بگویم، خاک شلمچه، نه به همان قداست، اما بوی خاک چادر حضرت زهرا (س) را میداد. تربت شلمچه بوی تربت ابا عبدالله (ع) را میدهد. خاکش همرنگ خاک تربت ابا عبدالله (ع) است.
Reihan Mehdinejad
«شلمچه خودش خیلی چیزها دارد که بگوید. این خاطرات را باید از دل شلمچه شنید، نه از زبان ما. نمیدانم ولی فکر میکنم شلمچه از جمله جاهایی است که همه آمدند، چهارده نور پاک آمدند، انبیا، اولیا، و ... همه آمدند.»
Reihan Mehdinejad
«ما دربارۀ احزاب سیاسی و ... یک نظر بیشتر نداریم. ما نه به چپ کار داریم نه به راست. ما میگوییم درود بر چپ و راست با ولایت، و مرگ بر چپ و راست بیولایت.»
Reihan Mehdinejad
سید در بخشی از وصیتنامهاش نیز چنین آورده است:
به دوستان و برادران عزیزم وصیت میکنم؛ کاری نکنندکه صدای غربت فرزند فاطمه (س) مقام معظم رهبری، که همان نالۀ غریبانه فاطمه (س) خواهد بود به گوش برسد.
همان طور که زمان امام خمینی (ره) گوش به فرمان بودید و در صحنههای انقلاب حاضر و آماده ایثار جان و زندگی بودید (همان گونه باشید)
مسلمانها، حزب اللّهیها، بسیجیها ... نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود. بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه است باشند؛
چون دشمنان اسلام کمر همت بستهاند تا ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید، متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند.
Reihan Mehdinejad
«ببین، ما نمیتونیم چکشی و تند برخورد کنیم. باید با نرمی و آهستهآهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خاطرات کوتاه و زیبای شهدا را جمع کنیم و منتقل کنیم.
نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند. باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهدا نباشیم، بیفایده است. کلام ما تأثیر نخواهد داشت.»
امالبنین
«اگر بوی گند باطن ما نمایان شود، همه از ما فرار میکنند. حالا باز خوبه که این بوی ظاهری مانع از بروز بوی گند باطن میشود.»
امالبنین
“مادر جان خیلی شما را دوست دارم. اما میدانی جنگ است هر لحظه امکان دارد خبر شهادت مرا برای شما بیاورند. میخواستم آماده باشی.”»
ریحانه
گر به صد منزل، فراق افتد میان ما و دوست
همچنان اندر میان جان شیرین، منزل است
شهاب
شما بعد از این همه سال، این همه خدمت و جنگ و ... هنوز سروانی!؟»
گفت: «ولش کن! زیاد مهم نیست. آدم باید اون دنیا درجۀ بالایی داشته باشه.»
Fatemeh Moez
با جوانترها رفیق میشد و به این طریق آنها را با امام حسین (ع) آشنا میکرد.
Fatemeh Moez
به یکی از دوستان صمیمی او، که از ذاکران اهل بیت (ع) است، گفته بود: «هر وقت وارد هیئت شدی و جمعیت زیاد آن، تو را به وجد آورد و احساس کردی که مردم به خاطر تو آمدهاند، همان لحظه برو بیرون و مداحی نکن! زیرا عُجب و غرور انسان را نابود میکند.»
Fatemeh Moez
همیشه به من سفارش میکرد که حتماً دعاها را بخوانم و قرآن را فراموش نکنم.
Fatemeh Moez
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان