بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آوازهای فرشته بی بال | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب آوازهای فرشته بی بال اثر محمد  شمس لنگرودی

بریده‌هایی از کتاب آوازهای فرشته بی بال

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۶ رأی
۳٫۸
(۶)
برف رد قدم‌ها را پاک می‌کند و گمشدگان نه به جائی می‌رسند نه به مبداء خود باز می‌گردند. گمشدگی در برف شکلی است از چهره زندگی
|ݐ.الف
ما آفتابیم و در آتش خود زنده‌ایم شاخه‌های شکسته‌ئی که از سرِ اتفاق میوه دادیم بر شانه هم سر نهادیم از سنگینی خود بیقراریم.
|ݐ.الف
مرگ، اجاره بها بود برای خانه زندگی که مدام چکه می‌کرد.
|ݐ.الف
بهشت به گنجایش خواب‌های‌مان بود بهشت مگس درزِ کیسه شیرین در مغازه‌ئی که مگس کش ندارد.
|ݐ.الف
بیهوده باد دستنوشته کوچکش را پاک می‌کند ویرانیِ خانه‌ها از درون بود.
|ݐ.الف
کشتی‌هایم را جمع کرده‌ام منتظرم نوحم بیاید و وداع گویم شما را چه بود این که زندگیش نام کرده بودید باریکه آب بی‌ثمری که تاب کشتی کاغذیم را نداشت.
|ݐ.الف
- مادر! من، ماه، یا پرنده کدام را می‌خواهی. - پیداست پسرم گرسنه‌ایم و ببین پرنده چه آوازی می‌خواند. - ماه را ببین چگونه زمین را روشن کرده مادر! - پسرم روشن کرده جای پرنده را ببینیم.
|ݐ.الف
عشق، خوابی است که در بیداری می‌کشیم.
|ݐ.الف
عشق صحرائی سراب است در پیاله نازکی و شگفتا غرقت می‌کند.
|ݐ.الف
در دریائی غرق می‌شوم که بستر رودش را خود به چنگ و کفم کنده‌ام در راهی زخم می‌خورم که شیشه و سنگش را خود از پی دشمن ریختم در نوری کور می‌شوم که به نور دیده خود روشن کرده‌ام...
|ݐ.الف

حجم

۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

حجم

۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۳۰%
تومان