بریدههایی از کتاب من سرگذشت یأسم و امید
نویسنده:واسلاو هاول، آریل دورفمن
مترجم:آزاده کامیار
انتشارات:انتشارات خوب
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۳از ۱۳ رأی
۳٫۳
(۱۳)
بخشی از خوشبین بودن در این است که سرت را بهسوی خورشید بگیری و پیش بروی.
سعیدا
در واقع آنان که در مبارزهٔ کنشگرا و رودررو و خشونتپرهیز شرکت میکنند، تنش و درگیری نمیآفرینند. ما فقط تنشی پنهانی را که همین حالا هم وجود دارد، به سطح میآوریم. نمایانش میسازیم تا بتوان دیدش و با آن مواجه شد.
نسترن
این موضوع را بهروشنی درک کردم که ستمگر هم درست به اندازهٔ ستمدیده باید آزاد شود. کسی که آزادی دیگری را سلب میکند، خودش زندانی نفرت است و پشت میلههای تعصب و کوتهفکری محبوس مانده. هرگز کاملاً آزاد نخواهم بود اگر آزادی فرد دیگری را از او بگیرم، درست همانطور که آزاد نخواهم بود اگر دیگری آزادیام را ازم بگیرد. ستمگر و ستمدیده هر دو از انسانیتشان محروم شدهاند.
نسترن
زندگی همهٔ آن چیزی است که داریم.
کاربر نیوشک
در برابر سرنوشت حتی هراس هم رنگ میبازد. هراس سوسویی از امید، شوق زندگی و ابراز وجود در خود دارد. احساسی عمیقاً اروپایی است و پروردهٔ عزتنفس، حسی که میگوید تو ارزشمندی، حق و حقوق، نیازها و آرزوهایی داری. آدمی به آنچه به او تعلق دارد میچسبد و میترسد مبادا از دستش بدهد. هراس و امید به یکدیگر پیوند خوردهاند. امید که از دست برود، هراس هم از بین میرود، دیگر چیزی نیست که بخواهی از آن بترسی.
کاربر نیوشک
بله، دیوانه بودیم، اما این تنها راه بود برای آنکه عقلمان را از دست ندهیم
کاربر نیوشک
امیدوار بودم میانهروهای سفیدپوست درک کنند که هدف از ایجاد نظم و قانون برقراری عدالت است و اگر نظم و قانون از پس انجام این کار برنیاید خود به سدهایی با ساختاری خطرناک تبدیل میشود که مانع از جریان پیشرفت اجتماعی است.
کاربر نیوشک
اگر حقیقت سیاهپوست بودن روزها ذلهات کند و شبها دیوانهات و باید دائم آسه بروی و آسه بیایی و هرگز ندانی چه در انتظارت است و این ترسهای درونی و خشمهای بیرونی به ستوه بیاورندت، و سرانجام اگر باید تا ابد با حس رو به تباهی «هیچکس بودن» بجنگی، آنوقت است که میفهمی چرا صبر کردن برای ما اینهمه دشوار است.
کاربر نیوشک
فردی که عمیقاً به کل مفهوم ملیگرایی بدگمان است، لزوماً «ضدملی» نیست. ملیگرایی از این نوع یا هر نوع دیگری مسبب اکثر نسلکشیهای قرن بیستم بوده است. پرچمها تکهپارچههای رنگینیاند که دولتها در وهلهٔ نخست از آنها برای بقچهپیچ کردن مغز مردم و بعد برای کفنپیچ کردن آیینی جنازهها و دفنشان استفاده میکنند.
کاربر نیوشک
صدای آدمی را نمیتوان خاموش کرد. صدا حقیقتی است. صدا زادهٔ نیاز آدمی به گفتن است. دهان را که ببندند، دستها به سخن درمیآیند یا چشمها یا روزنههای پوست یا هرچه. زیرا تکتک ما حرفی برای گفتن داریم، حرفی که سزاست دیگران بستایند یا ببخشایند.
کاربر نیوشک
دستانشان به دستبند بود و باز انگشتانشان میرقصید. انگشتها به پرواز درمیآمدند و کلمهها را نقش میزدند.
کاربر نیوشک
امید هیچ ربطی به خوشبینی ندارد. بهمعنای این اعتقاد راسخ هم نیست که راهی خاص به نتیجهای مطلوب میرسد، بلکه یقینی است که میگوید پیمودن آن راه خاص، فارغ از نتیجه با عقل جور درمیآید.
کاربر نیوشک
تاریخ نشان میدهد بین میزان خشونتی که رژیمی از خود نشان میدهد و تواناییاش برای کنترل و حفظ سلطه همبستگی اندکی وجود دارد. در دههٔ ۱۹۹۰ اسلوبودان میلوشویچ، رئیسجمهور صربستان، در بوسنی نسلکشی کرد، در کوزوو دست به پاکسازی قومی زد و مردم خود را نیز از نظر سیاسی سرکوب کرد. اما در سال ۲۰۰۰ دانشجویان جوان جرقهٔ شکلگیری جنبش مدنی خشونتپرهیز و فراگیر را زدند. همه متحد با هم گرد رهبری جدید جمع شدند و اجازه ندادند میلوشویچ در انتخابات تقلب کند و با از بین بردن کنترل او بر نیروهای پلیس و نیروهای نظامی خودش، از قدرت پایینش کشیدند. مردی که «قصاب بالکان» نام گرفته بود، بدون حتی یک مرگ خشونتبار سرنگون شد.
حسین احمدی
واسلاو هاول گفته کسانی که تسلیم حکومت دیکتاتوری میشوند «دروغی را زندگی میکنند» و آنهنگام که میکوشند «حقیقت را زندگی کنند، بمبی را در جامعه منفجر میکنند که قدرت سیاسی آن بیحساب است.» انجام این کار شهامت میخواهد، بهخصوص وقتی دیکتاتور به زور سرنیزه حکومت میکند.
حسین احمدی
هرچه موقعیتی که در آن امیدوار باقی میمانیم ناممکنتر باشد، امیدی که از خود نشان میدهیم عمیقتر است.
hassan
فردی «ضدملی» است که پشت به ملت خود کند و در نتیجه از پشت ملت دیگری درآید. اما فردی که عمیقاً به کل مفهوم ملیگرایی بدگمان است، لزوماً «ضدملی» نیست. ملیگرایی از این نوع یا هر نوع دیگری مسبب اکثر نسلکشیهای قرن بیستم بوده است. پرچمها تکهپارچههای رنگینیاند که دولتها در وهلهٔ نخست از آنها برای بقچهپیچ کردن مغز مردم و بعد برای کفنپیچ کردن آیینی جنازهها و دفنشان استفاده میکنند.
حسین احمدی
من مسیر طولانی آزادی را پیمودهام. کوشیدهام در این مسیر لنگ نزنم. جاهایی را هم اشتباه رفتهام. اما سر از این راز درآوردهام که پس از صعود به کوهی بلند، آنچه پیش چشمت قرار میگیرد کوههای بسیار بلند دیگری است که باید آنها را هم فتح کنی. من اینجا دمی میآسایم تا به منظرهٔ باشکوه پیرامون بنگرم، تا برگردم و به پشت سر، به راهی که آمدهام نگاه کنم. اما فقط چند لحظهای میتوانم استراحت کنم، چون آزادی مسئولیت دارد و من جرئت ندارم اینجا بیش از این درنگ کنم، زیرا دراز است راه سفر و من هنوز نوسفرم.
برگرفته از کتاب مسیر طولانی آزادی (Long Walk to Freedom; Back Bay Books, ۱۹۹۵) اثر نلسون ماندلا رئیسجمهور سابق آفریقای جنوبی.
حسین احمدی
وقتی از زندان بیرون رفتم، مأموریتم همین بود: آزاد ساختن توأمان ستمگر و ستمدیده. بعضیها میگویند این هدف محقق شده. اما من میدانم مسئله این نیست. حقیقت این است که ما هنوز هم آزاد نیستیم. صرفاً به آزادی آزاد بودن، به حق ستمدیده نبودن دست یافتهایم. به قدم آخر سفرمان نرسیدهایم، آنچه انجام دادهایم فقط نخستین قدم بود برای طی مسیری طولانیتر و حتی دشوارتر. آزاد بودن فقط به این معنا نیست که زنجیرها را بگسلیم، بلکه باید به شیوهای زندگی کنیم که آزادی دیگران را محترم بشمریم و آن را فزونی ببخشیم. آزمون حقیقیِ دلبستگی ما به آزادی تازه آغاز شده است.
حسین احمدی
طی آن سالهای طولانی و غریب بود که اشتیاقم به آزادی مردم خودم به اشتیاق به آزادی همهٔ مردم چه سفید چه سیاه تبدیل شد. این موضوع را بهروشنی درک کردم که ستمگر هم درست به اندازهٔ ستمدیده باید آزاد شود. کسی که آزادی دیگری را سلب میکند، خودش زندانی نفرت است و پشت میلههای تعصب و کوتهفکری محبوس مانده. هرگز کاملاً آزاد نخواهم بود اگر آزادی فرد دیگری را از او بگیرم، درست همانطور که آزاد نخواهم بود اگر دیگری آزادیام را ازم بگیرد. ستمگر و ستمدیده هر دو از انسانیتشان محروم شدهاند.
حسین احمدی
در زمانهٔ اخبار بد، در روزهای پر از چهکنمچهکنم، در روزگاری که راست کژ و کژ راست مینماید، در ایامی که بسیار دلت میخواهد بتوانی بگویی اصلاً به من چه، اصلاً چرا من، این جستارها برای من شبیه چراغی بودند که در ظلمات، در آن دوردستها روشن است و به یادت میآورد در زمانهای که شباهنگام به کشتن چراغ میآیند، هنوز هست کسی که به خود زحمت برافروختن چراغ بدهد و تا وقتی او هست من هم باید باشم، محکم و استوار باشم.
بهخاطر او، بهخاطر تو که خوانندهٔ این کتابی.
آزاده کامیار
بهار تهران، ۱۴۰۲
حسین احمدی
حجم
۱۰۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۰۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۵۷,۰۰۰
۲۸,۵۰۰۵۰%
تومان