بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صدای شکستن | طاقچه
تصویر جلد کتاب صدای شکستن

بریده‌هایی از کتاب صدای شکستن

نویسنده:بهمن فرسی
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۲ رأی
۴٫۵
(۲)
من چیزایی رو که دوستشون دارم، هرگز حاضر نیستم به قیمت ویران کردن فتحشون کنم.
plato
من نفس می‌کشم برای این‌که نمی‌تونم نفس نکشم ولی این زندگی رو دوس ندارم برای این‌که می‌تونم دوستش نداشته باشم.
plato
اقلیت شناخته‌شده رفت. ولی درواقع یک اقلیت تازه سرجاش نشسته که فعلاً نقاب اکثریت به صورت داره و چند صباحی‌یم باورش می‌کنن.
plato
زن بودن مخصوصاً تو این خراب‌شده تنها سرمایۀ یک زنه.
plato
من از زندگی یه چیز دیگه‌م می‌فهمم: نزدیکی! توتیا: تو همیشه نزدیکی می‌فهمی. رامین: ولی همیشه دوری نتیجه می‌گیرم. ولش کن.
plato
به‌هرحال لحظه‌های بد هیچوقت باعث نمیشه که من غروب‌های خوب‌رو فراموش کنم.
plato
شماها کدومتون، یه‌چیز جدی، که همه چیزای دیگه‌رو به‌خاطر اون ول کرده باشین، تو زندگی‌تون دارین؟
plato
ساعت‌هاست که مسخّرِ حیرت و سکوتم. ولو شده‌م رو خاک و غرقِ نبودام.
plato
فکر کردن خیلی سخته. عمل آسونه.
plato
ما همه‌مون به هم معتاد شده‌ایم. از هم نفرت داریم ولی به هم احتیاج داریم.
nastaran
مردم هیچوقت سرخود حرکت نمی‌کنن. مردم همیشه به هر کاری کشونده میشن.
plato
توتیا: تو از زندگی چی می‌فهمی؟ رامین: (با تأکید) درره! (مکث) من از زندگی چیزی می‌فهمم که تو نمی‌فهمی. و از همین‌جاست که بین من و تو، بین همۀ ما دره‌های دور و دراز دهن باز می‌کنه.
plato
چیزی هست که می‌شکند در تو در من در ما آیا تو نیز می‌شنوی؟ آیا تو نیز می‌شکنی؟
Elinor__
ولی دلت می‌خواد که فراموشش کنی. اگه غیر از این بود اصلاً به این فکر نمی‌افتادی که اونو میشه فراموش کرد یا نه.
plato
... و همه‌مون ماهی هستیم.
plato
من پرم، پرِپر، چشم و دل و ذهن، و بیست‌سال فرصت لازمه که توضیح بدم چرا. باید برگردی بیست‌سال پابه‌پای من زندگی کنی و مردش نیستی. و من بهت حق میدم. و توضیح نمیدم که چرا توضیح نمیدم. و توضیح نمیدم که چرا بهت حق میدم.
plato
سوار یه‌چیز گردونت کرده، خودتم واداشته پابه‌پاش می‌گردونه. می‌چرخه و می‌چرخی. یه مشت تیله گوشتی سرگردون رو یه تیله خاکی سرگردون.
nastaran
من چیزایی رو که دوستشون دارم، هرگز حاضر نیستم به قیمت ویران کردن فتحشون کنم.
nastaran
تو چرا حرفاتو تو دهنت دفن می‌کنی؟
nastaran
با تمام قدرت داری زمین و زمان رو زیر‌و‌رو و جست‌وجو می‌کنی، اما همین که ناخن‌ات به چیزی بند میشه، پیش از این‌که لذت داشتن‌اش رو بچشی، دلهرۀ از دست‌دادنش تسخیرت می‌کنه. چرا؟ چرااا؟ (مکث. برمی‌گردد رو به توتیا) اگه می‌تونی جواب بده.
plato

حجم

۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۴۷,۰۰۰
۳۲,۹۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد