بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وقتی مهتاب گم شد | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب وقتی مهتاب گم شد اثر حمید حسام

بریده‌هایی از کتاب وقتی مهتاب گم شد

۴٫۷
(۳۹۳)
و در این دنیایی که جز رفاقت خدا، روی رفاقت کسی نمی‌شود حساب کرد
باران
شب خوابیدم و در عالم خواب دیدم که مرده‌ام و در حضور پیامبر هستم. پیامبر پشت یک میز نشسته بود. من برخاستم و جلو رفتم. روی میز یک کاغذ بلند مثل کارنامه قرار داشت. دستم را به سمت کاغذ دراز کردم که نادر وارد شد و به سمت پیامبر رفت. پیامبر همان کارنامه را برداشت و به دست راست نادر داد. متحیر بودم و نادر خندان. با لبخندی که چشم در چشم‌های من انداخته بود و نگاهم می‌کرد. در عالم خواب بدنم مثل کاهی بود که با باد جابه‌جا می‌شد. گریه می‌کردم. ضجه می‌زدم و با التماس می‌گفتم خدایا زنده‌ام کن. به من فرصتی بده و به دنیا برم گردان تا برای تو و به خاطر تو کار کنم.
🐝 Mina 📚
راه رسیدن به همت راه مستقیم است. دوم اینکه رسیدن به راه مستقیم، همت می‌خواهد.
زهرا جاویدی
«برادر بابایی، خیلی در فکری؟» ـ آره. از تهران بهم زنگ زدند و گفتند خدا بهت یک دختر داده. پرسیدم: «پس می‌خواهی از دارخوین بروی تهران؟» ـ نه. می‌روم خط. ـ اما شما با این وضعیت و زخم و شرایط سخت و بچه‌ات؟! حرفم را برید: «تکلیف من اینجاست. آزادی خرمشهر از بچۀ من مهم‌تر است.»
Akbar Aghaii
می‌دانستیم که چشم ۳۵ میلیون ایرانی به گام‌های ما برای پیمودن این راه تا آزادی خرمشهر است. شناسایی دشت طاهری و خاکریز زین‌القوس جز با اخلاص، صبر، و عشق به آزادی خرمشهر ممکن نبود. وقتی برگشتیم مزد تلاشمان را با دیدن حسن باقری در آن سوی کارون گرفتیم. او وقتی محمود شهبازی را که آن شب با چند نفر تا لب جاده رفته بودند دید، نتوانست خوشحالی‌اش را پنهان کند و ما شنیدیم که به شهبازی گفته بود، با این شناسایی مسیر آزادی خرمشهر ان‌شاء‌الله هموار شد.
🐝 Mina 📚
فردا دیدم آمد و پنج غاز آورد و گفت: «این‌ها را آماده کن برای ناهار.» می‌خواست یک‌جوری آن لحن تند را جبران کرده باشد. غازها را پاک کردم و قبل از اینکه بپزم جگرشان را به سیخ کشیدم و خوردم. علی ‌آقا سر سفره پرسید: «خوش‌لفظ، این غازها جگر نداشتند؟» گفتم: «اگر جگر داشتند که شکار تو نمی‌شدند.» و برای چندمین بار افتاد دنبالم.
مهدی بخشی
«کلید اطلاعات عملیات شجاعت و هوش است. شجاعت بدون سرمایۀ ایمان هم فایده ندارد. ایمان هم با معرفت به خدا و ولایت ائمۀ اطهار حاصل می‌شود. بلد‌چی که اهل نماز اول وقت نیست در شناسایی به مقصد نمی‌رسد و اگر هم برسد بی‌پشتوانه جنگیده است.»
مهدی
چشمم به مجروحی افتاد که از شکم تیر خورده بود و در خودش مچاله. مثل کسی که به سجده افتاده باشد پیشانی روی خاک گذاشته بود. تا ما را دید که به‌ظاهر سر پاییم گفت: «عراقی‌ها دارند می‌آیند. پا بگذارید روی من و از کانال بالا بروید.»
مهدی
چشمم به صورت متلاشی‌شدۀ یکی از شهدا افتاد که قیافه‌اش قابل شناسایی نبود، اما بادگیر زیتونی‌رنگ او برایم آشنا بود. دست به زیپ داخل بادگیر بردم. یک سجادۀ جیبی داشت با یک مهر کوچک، یک تسبیح، و یک قرآن.
باران
برای حاج محمود، حبیب، وزوایی، قجه‌ای، آن فرمانده گروهان ارتشی و ده‌ها هزار شهید و مجروح این عملیات، آزادی خرمشهر مساوی بود با رسیدن به مقصود و همین حاج محمود بود که همیشه در کلاس تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه‌اش می‌گفت ما به تکلیفمان عمل می‌کنیم. اگر این تکلیف‌پذیری از سر صدق و اخلاص باشد ما پیروزیم. چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم و با آن صوت دلنشینش این آیه را می‌خواند: «قل هل تربصون بنا اِلا احدی الحسنیین»
🐝 Mina 📚

حجم

۱۰٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۵۱ صفحه

حجم

۱۰٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۵۱ صفحه

قیمت:
۱۱۳,۰۰۰
۷۹,۱۰۰
۳۰%
تومان