جملهای از علی آقا زیر عکس بود که با خط قرمز نوشته بود: «کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفسش گیر نکرده باشد.»
محمد
بعد زدم زیر گریه.
ـ به خدا عیب نداره. دو دستش، هر دو پاش هم قطع شده باشه عیبی نداره. فقط شما بگید علی آقا زندهست! تو رو خدا بابا بگو علی زندهست.
بابا سرش را برگرداند آنطرف تا اشکهایش را نبینم. با بغض گفت: «بابا جان، فرشته، میدانی چی شده؟»
قلبم از جا کنده شد. دلم سفت و سخت شده بود. سرم را گرفتم رو به آسمانِ سرد و یخزده. گفتم: «ای خدا... چرا کسی راستش رو به من نمیگه! خودم میدونم، میدونم علی آقا شهید شده. ای خدا... حالا من چه کار کنم؟»
مهدی بخشی
مادر چه بوی خوبی میداد.
دیدی
جملهای از علی آقا زیر عکس بود که با خط قرمز نوشته بود: «کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفسش گیر نکرده باشد.»
مهدی بخشی
«کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفسش گیر نکرده باشد.»
monireh
علی آقا میگفت: «تمام ارزشها در شهید است. خوشا به حال شهدا، آنها گلهای خوشبویی بودند که خدا آنها را چید. خداوند آنها را برگزید. شهدا زندهاند. شهدا برای کسانی زندهاند که راهشان را ادامه دهند. امانتدار خوبی باشید برای شهدا...»
منصوره خانم مویه میکرد.
حسنا
با بغض و حسرت گفت: «وقتی تازه مصیب شهید شده بود، یه شب خوابشِ دیدم. دستشِ گرفتم و گفتم: ‘مصیب، من و تو همۀ راهکارها رِ با هم قفل کردیم. تو رِ خدا این راهکار آخریِ به من بگو. ’ مصیب جواب نداد. دستشِ سفت چسبیدم. میدانستم اگه تو خواب دست مرده رِ بگیری و قسمش بدی، هر چی بپرسی جواب میده. گفتم: ‘وِلت نمیکنم تا راهکارِ بهم نگی. ’ فکر میکنی مصیب چی گفت؟ گفت: ‘راهکارش اشکه اشک. ’ فرشته، راهکار شهادت اشکه.»
دوباره دستش را به حالت دعا بالا گرفت و گفت: «بارالها، اگه شهادتِ با اشک میدی، اشکا و گریههای من عاجزِ روسیاهِ قبول کن.»
maryhzd
«زیاد آرزو نکنین، چون مرگ به آرزوهای شما میخنده.»
monireh
وقتی برای ما صحبت میکنه، اول حرفاش به نقل از امام علی، علیهالسلام، میگه: ‘وجدان تنها محکمهایه که نیاز به قاضی نداره.
monireh
«خدایا، خودت از نیاز همۀ بندههات آگاهی. میدانی برام تو رختخواب مُردن ننگه. خدایا، شهادتِ نصیبم کن.»
کاربر ۸۶۶۸۳۱