- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب گلستان یازدهم
- بریدهها
بریدههایی از کتاب گلستان یازدهم
۴٫۷
(۲۵۲)
تقویمم را از توی کیفم درآوردم و کنار شنبه شانزدهم اسفندماه ۱۳۶۴ ضربدر کوچکی زدم و نوشتم خواستگاری.
فردای آن روز چون تعطیلی بین دو امتحان بود، بعد از نماز صبح تا ساعت نُهونیم خوابیدم. وقتی از خواب بیدار شدم و به دستشویی رفتم تا مسواک بزنم، از تعجب چشمهایم گرد شد. خانم حمیدزاده و آن خانم شیکپوش دیروزی توی حیاط ایستاده بودند و با مادرم حرف میزدند.
حسنا
آن روزها و روزهای بعد سختیها و دشواریها و ناگفتنیهای زیادی دارد که اگر عشق به امام و انقلاب و پایبندی به اصول و اهداف و اعتقاداتم نبود، شاید هرگز تاب نمیآوردم. من وارد برهۀ سختی از زندگی شده بودم و باید تصمیمهای بزرگتر و دشوارتری میگرفتم. علی آقا در پی اهداف و آرمانش رفته بود و من در پی کشف اهداف و آرمانهایم مانده بودم.
حسنا
. علی آقا به شجاعتش معروفه. به علاقهای که به امام داشت و حساسیتش به صحبتای امام. تو تموم سخنرانیاش میگفت نذارید حرف امام زمین بمونه. آدم خونگرم و اجتماعیای هم بود.»
حسنا
اولین بار که وارد این اتاق شدم، کمددیواریِ سراسریِ سمت چپْ نظرم را جلب کرد. کمدْ یک طرف دیوار را پُر کرده بود. سمت راست و چپ کمدهای لباس بود و وسط هم کمد دکوری بود که طبقهبندی شده بود. داخل قفسهها پُر از کتاب و آلبوم و لوازم شخصی علی آقا بود. چقدر این آلبوم را دوست داشت؛ پُر از عکس دوستان شهیدش بود. تا بیکار میشد، میگفت: «فرشته، اون آلبوم رو بیار با هم ببینیم.» روی درِ هر دو کمد و دیوار سمت چپ و راست پُر از عکس دوستان شهیدش بود به همراه پیشانیبند و پلاک و دستنوشتههای شهدا. همان موقع تعجب کرده بودم از اینکه علی آقا این همه دوست شهید داشت. آهی کشیدم و فکر کردم: «بالاخره، کار خودت رو کردی و رفتی روی دیوار. قاطی عکس شهدا شدی.
حسنا
من نمیخوام تو رختخواب بمیرم. میدانم بالاخره جنگ دیر یا زود تمام میشه و همه برمیگردن سر خانه و زندگی خودشان. ماها که میمانیم روزی صدهزار بار از حسرت میمیریم و زنده میشیم.
Faezeh Sheykhi
زندگی هم مثل دریاست؛ اگه آب دریا یه جا بمانه، میگنده. باید مثل ای دریا در حرکت بود؛ حرکت هم سختی داره. عظمت و زیبایی دریا به خاطر حرکتشه. اگه این آبا رِ یه جا جمع کنیم، گنداب میشه. من دوست دارم مثل این دریا باشم. دوست دارم در حرکت باشم. دوست دارم سختی بکشم. دوست دارم به اقیانوس برسم. برا رسیدن به اقیانوس هر کاری میکنم.
Faezeh Sheykhi
«به شما هم میگم، زهرا خانم. شما هم نیروی خودی شدید. اخلاق تو یه جامعه حرف اولِ میزنه. اگه ما روی اخلاقیات خوب کار کنیم، جامعۀ ایدهآلی داریم. اگه اخلاق افراد یه جامعهْ اسلامی و درست باشه، کشور مدینۀ فاضله میشه. ما باید وارد قلب و دل مردم جامعه بشیم تا مملکت در مسیر الهی قرار بگیره. من سعی میکنم با نیروهام اینطوری باشم و تنها چیزی هم که تو زندگی خیلی خوشحالم میکنه اینه که یه آدمی رو که در مسیر اشتباه راه میرفته بیارم تو مسیر اصلی و الهی. امام فرمودن: ‘جبهه دانشگاه آدمسازیه. ’ اگه ما پیرو خط امامیم، باید عامل به فرمایشهای امام باشیم.»
Faezeh Sheykhi
علی آقا با ناراحتی گفت: «اینطوری که نمیشه گلم. باید بالاخره یه چیزی بخوری. چی میخوای برات بخرم؟»
گفتم: «سیب گلاب.»
فقط سیب گلاب دوست داشتم و میتوانستم بخورم.
علی آقا با عجله رفت.
smoothybook
اشکهایش داشت دانه دانه میچکید روی گونههایش.
ـ فرشته اینا همه عاشق آقا اباعبدالله بودن. به خاطر آقا خیلی عرق ریختن، خیلی زخمی شدن، خیلی بیخوابی کشیدن، خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن، خیلی زیر آفتاب سوختن، اما یه بار نگفتن خسته شدیم، تشنهایم، خوابمان میآد. به این عکسا نگاه میکنم تا اگه خسته شدم، یادم نره شهید قراگوزلو شبا به جای خواب و استراحت نماز شب و زیارت عاشورا میخواند و هایهای گریه میکرد. به اینا نگاه میکنم تا اگه یه وقت آرزو کردم کاش منم خانه و زندگی داشتم یادم بیاد مصیب میگفت: «زیاد آرزو نکنین، چون مرگ به آرزوهای شما میخنده.» یادم باشه امروز زمان آرزو نیست. زمان حرف نیست، باید عمل کنیم.
اذا ماتوا انتبهوا
بسم الله الرحمن الرحیم. اسم من علی چیتسازیانه. من بسیجیام. یه بسیجی پیرو خط امام. فاصلهم با مرگ یه ثانیهست. دعا کنید شهادت نصیبم بشه. هر لحظه ممکنه شهید یا مجروح یا اسیر بشم. خیلی وقتا ماه به ماه همدان نمیآم.
مکثی کرد. شاید منتظر بود من چیزی بگویم. وقتی سکوت مرا دید، دوباره ادامه داد.
ـ تا کلاس دوم دبیرستان بیشتر درس نخوندهم؛ دلیلش هم جنگه. تو زندگیِ من جنگ اولویت اوله، چون امام تکلیف کردهان جبههها رو خالی نذارید. اگه این جنگ بیست سال هم طول بکشه، میمونم و میجنگم و از دین و ایمان و انقلاب دفاع میکنم. رشتۀ تحصیلیم برقه. تو هنرستان دیباج درس میخوندم. از مال دنیا هم هیچی ندارم: نه خونه، نه ماشین، نه پول، هیچی.
باز ساکت شد بلکه من چیزی بگویم. خودش دوباره گفت: «البته شکر خدا تنم سالمه. الحمدلله ورزشکارم؛ رزمیکار
العبد
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
قیمت:
۸۵,۰۰۰
۴۲,۵۰۰۵۰%
تومان