بریدههایی از کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است
۴٫۰
(۱۷۷)
انگار که اسپایدرمن، که یکی از قهرمانان مورد علاقهی الساست، رقیبی داشته باشد، اسمش را بگذاریم «سکندریخورمَن»
پناه
مثلاً بهنظر مادربزرگ، وقتی که او هنگام پارک رنو، با دندهعقب به ماشین عقبی میکوبد، این مردم هستند که مقصرند، چرا که اگر باهم همبستگی داشتند، هیچوقت ترمزدستی ماشین را نمیکشیدند.
乙_みG
وقتی آدم چیزی نگوید، کسی را غمگین نمیکند
امیر
آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.
فرشید
«این عادت تمام دخترهاست که از دست مادراشون خشمگین باشن
سیویل
«فقط آدمهای متفاوت میتونن دنیا رو تغییر بدن. آدمهای عادی حتی نمیتونن یه ذره رو جابهجا کنن.»
سیویل
و همیشه دلتنگ کسی است که متوجه منظور او شود
زهرا
«تغییر خاطرات، یه ابرنیروست.»
مادربزرگ شانههایش را بالا میاندازد.
«اگه آدم نمیتونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.»
زهرا
«بزرگترین نیروی مرگ در این نیست که جان کسی را میستاند، بلکه در این است که میتواند بازماندگان را به نقطهای برساند که دیگر نخواهند به زندگی ادامه دهند.»
sara.m.shzi
السا هنوز بهخوبی به یاد دارد که چگونه مادربزرگ به دفتر نشریه زنگ زد و به آنها ناسزا گفت، چون با وجود برچسبی که روی آن نوشته شده بود، لطفاً برگههای تبلیغاتی نیندازید، روزنامه داخل صندوق پستیاش انداخته شده بود. السا همیشه از خودش میپرسید، چرا روی برچسب، کلمهی «لطفاً» نوشته شده، چون مامان همیشه میگوید، وقتی منظور آدم جدی نیست، میتواند از گفتن این کلمه صرفنظر کند. و قصد مادربزرگ هم با چسباندن آن برچسب، خواهش و تمنا نبود.
مردی که در مؤسسهی انتشاراتی پشت تلفن قرار گرفت، به مادربزرگ گفت که روزنامه، برگهی تبلیغاتی محسوب نمیشود، بلکه «برگهای است برای اطلاعرسانی به عموم» ، پس میتوان آن را داخل صندوق پستی انداخت، حتی اگر گیرنده مخالف باشد. مادربزرگ در جواب گفت: میخواهد بداند مالک مؤسسه کیست و با او صحبت کند. مرد جواب داد، مادربزرگ باید متوجه باشد که ناشر برای شنیدن چنین مزخرفاتی وقت ندارد.
آلوین (هاجیك) ツ
ولی او میتواند بهترین قصهها را تعریف کند. السا تصمیم گرفته به خاطر این کار از نقطهضعفهای مادربزرگ چشمپوشی کند
رویاهای مُرده
او آنقدر مؤدب هست که بداند وقتی از یک نفر کتاب کادو میگیری، تا این حد به آن شخص بدهکاری که وانمود کنی کتاب را نخواندهای. چون هدیهی واقعی در لذت خواندن نهفته است، نه در خود کتاب.
zohreh
«اگه آدم نمیتونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.»
Mary gholami
بریت – ماری سرش را تکان میدهد و با صدای بلند، جملهای را نقل میکند:
«آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
Paeez Dokhtar
مادربزرگ دروغ را «روایت دیگری از واقعیت» مینامد.
امیرعلی
وقتی آدم زیاد کتک میخورد، دعوا کردنش خوب میشود.
MhmD
السا بارها متذکر شده است که هر آدم عاقلی باید یک آیفون داشته باشد
پناه
بزرگترین نیروی مرگ در این نیست که جان کسی را میستاند، بلکه در این است که میتواند بازماندگان را به نقطهای برساند که دیگر نخواهند به زندگی ادامه دهند.
Mina
«آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند
امیر
خانهی مادربزرگ چیز خاصی دارد. آدم بویی را که در آن خانه پیچیده، هیچوقت فراموش نمیکند.
Pariya
حجم
۳۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۳۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰۳۰%
تومان