بریدههایی از کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است
۴٫۰
(۱۷۷)
مادربزرگ هرگز نمیگوید که؛ السا باید جلوی دهانش را بگیرد، تا دیگران وادار نشوند او را عصبانی کنند، یا، بهتر است راهش را بکشد و برود. مادربزرگ همیشه میداند. مادربزرگ بیشتر میفهمد. مادربزرگ کسی است که آدم با او به جبههی جنگ میرود.
مادربزرگ عضو همیشگی تیم الساست.
هرگز
«بزرگترین نیروی مرگ در این نیست که جان کسی را میستاند، بلکه در این است که میتواند بازماندگان را به نقطهای برساند که دیگر نخواهند به زندگی ادامه دهند.»
کاربر ۲۳۶۸۹۹۱
«کسی که بتوانه به خودش کمک کنه، به کمک دیگران نیاز نداره.»
کاربر ۲۳۶۸۹۹۱
«آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
سُعاد خانوم
«آدمها باید بتونن داستانهاشونو تعریف کنن، السا. وگرنه خفه میشن.»
sogand
در صورتی که بریت – ماری با استفاده از یک شمعدان در کتابخانه به قتل برسد، تمام کسانی که او را میشناسند، مظنون به قتل خواهند شد، چون انگیزهی همهی آنها یکسان است، و آن اینکه «این زنک احمق یه گاو به تمام معنا بود!»
sogand
«اگه آدم نمیتونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.»
mahsa
«اگه آدم نمیتونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.»
کاربر ۱۵۳۹۶۷۵
السا با تمام وجود از خودش میپرسد، چطور میشود آدمی که چنین لبخند صمیمانهای دارد، در بزرگسالی به یک هیولای غمگین تبدیل میشود.
sogand
مامان دوباره سعی میکند لبخند بزند، ولی کاملاً موفق نمیشود.
«نگران نباش عزیزم.»
«این سادهترین روشیه که به من بگی باید کاملاً نگران باشم!»
sogand
مدیر سعی کرد مادربزرگ را آرام کند، به این صورت که به پسربچهای که چشم السا را کبود کرده بود، تذکر داد که کتک زدن یک دختر عملی است بزدلانه، ولی مادربزرگ حتی ذرهای آرامتر نشد. سر مدیر داد کشید: «کتک زدن یه دختر عمل بزدلانهای نیست، لعنت! این پسربچه به این دلیل احمق نیست که یه دختربچه رو کتک میزنه، بلکه احمقه، چون کتککاری راه میندازه!»
sogand
کتک زدن یه دختر عمل بزدلانهای نیست، لعنت! این پسربچه به این دلیل احمق نیست که یه دختربچه رو کتک میزنه، بلکه احمقه، چون کتککاری راه میندازه!»
Vahid&Maryam
بریت – ماری سرش را تکان میدهد و با صدای بلند، جملهای را نقل میکند:
«آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
فرسا
بریت – ماری سرش را تکان میدهد و با صدای بلند، جملهای را نقل میکند:
«آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
فرسا
در مدرسه تعداد زیادی کودک وجود دارد که با بقیه فرق دارند، در هر کلاس حداقل دو یا سه نفر. فرق او با بقیه این است که عقبنشینی نمیکند. بچههای عادی هم به این دلیل از او متنفرند. وقتی چشمشان به بچهای میافتد که عادی نیست و عقبنشینی هم نمیکند، وحشت میکنند که مبادا بچههای غیرعادی انقلاب راه بیندازند.
amir_ahd
گرفت. سومین اثر نویسنده، بریت- ماری اینجا بود هم به موفقیتهای چشمگیری
مسعود
مادربزرگ شانههایش را بالا میاندازد.
«اگه آدم نمیتونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.»
کاربر ۱۵۵۵۵۳۷
«آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
کاربر ۱۳۳۵۸۲۷
میباتالوس هم به تنهایی قادر به ادامهی حیات نیست، چون تمام جنگجویانی که در این قلمرو زندگی میکنند، بدون وجود سایر قلمروهای پادشاهی، بیارزشند، چون دیگر چیزی وجود ندارد که آنها بخواهند به خاطرش بجنگند.
مادربزرگ حتی این را هم از هری پاتر دزدیده است. اینکه آدم باید چیز باارزشی داشته باشد که به خاطرش بجنگد. ولی السا او را میبخشد، چون واقعاً چیز خوبی است. گاهی آدم اجازه دارد چیزهای خوب را بدزدد.
Paeez Dokhtar
عجیب است که عشق و ترس تا چه حد میتوانند به هم نزدیک باشند.
امیرعلی
حجم
۳۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۳۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰۳۰%
تومان