بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است | صفحه ۲۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است

بریده‌هایی از کتاب مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است

۴٫۰
(۱۷۷)
چیزی که او را به یک ابرقهرمانِ «دیسفانکشنال» تبدیل کرده است. السا معنی این لغت را می‌داند، چون به ویکی‌پدیا مراجعه کرده است. هم‌سن‌وسال‌های مادربزرگ به ویکی‌پدیا، «لغت‌نامه‌ی اینترنتی!» می‌گویند، ولی السا وقتی می‌خواهد توضیح بدهد، به لغت‌نامه، «ویکی‌پدیا، ولی به شکل کتاب» می‌گوید
علیزاده
«فقط آدم‌های متفاوت می‌تونن دنیا رو تغییر بدن. آدم‌های عادی حتی نمی‌تونن یه ذره رو جابه‌جا کنن.»
zohreh
پی بردن به دلیل اصلی، آن‌ هم با وجود چنین احمق‌هایی کار آسانی نیست. گاهی اصلاً دلیلی برای این کار وجود ندارد. افرادی که هیچ‌وقت مورد تعقیب و آزار قرار نگرفته‌اند، همیشه فکر می‌کنند برای این کار حتماً دلیل خاصی وجود دارد. «اون‌ها که بی‌دلیل این کار رو انجام نمی‌دن؟ حتماً کاری کرده‌ی که اون‌ها تحریک شده‌ند!» این استدلال همیشگی‌شان است. انگار ظلم کردن لزوماً دلیل می‌خواهد.
zohreh
همه از جرج خوش‌شان می‌آید. این ابر‌نیروی اوست. السا به همین دلیل از او متنفر است. هیچ‌چیز آدم را بیشتر از این عصبانی نمی‌کند که شخصی باعث عصبانیتش شود و آن‌قدر معرفت نداشته باشد که حداقل یک آدم آشغال باشد!
zohreh
و بعد تصمیم می‌گیرد فردا از مادربزرگ بپرسد. و یک‌ روز صبح، دیگر فردایی وجود ندارد.
zohreh
«السا، این امتیاز تمام مادربزرگ‌هاست که هیچ‌وقت مجبور نیستن روی بدشون رو به نوه‌هاشون نشون بدن. این امتیاز مادربزرگ‌هاست که مجبور نیستن توضیح بدن که قبل از مادربزرگ شدن، چه آدم‌های آشغالی بوده‌ند.»
zohreh
مادربزرگ سرش را تکان می‌دهد و با وجود این کل داستان را دوباره تعریف می‌کند، چون هیچ‌کس به او یاد نداده است که آدم چطور می‌تواند موفق شود یک داستان را تعریف نکند. و السا هم گوش می‌کند، چون هیچ‌کس به او یاد نداده است که این کار را انجام ندهد.
zohreh
السا به‌شدت خسته است، به همان اندازه که یک دختر تقریباً هشت‌ساله خسته است؛
هرگز
«هر تعداد بچه که می‌تونیم، برمی‌داریم و شروع می‌کنیم به دویدن، تا جایی که می‌تونیم، سریع.» السا هم در جواب نجوا کرد: «من می‌تونم خیلی سریع بدوم.» مادربزرگ گفت: «من هم!»
هرگز
چون فجایع باورنکردنی، موجب پدید آمدن چیزهای باورنکردنی در انسان‌ها می‌شوند. همچنین موجب پدید آمدن ابرقهرمانان باورنکردنی.
هرگز
عاشق چنین مادربزرگی نبودن، کار بسیار دشواری است؛ مادربزرگی که حتی وقتی چنین حرف‌های وحشتناکی به گوشش می‌رسد، باز هم جانب آدم را می‌گیرد.
zohreh
بدون موسیقی، رؤیایی در کار نخواهد بود. و بدون رؤیا، افسانه‌ای در کار نیست و بدون افسانه‌ها، از شجاعت خبری نیست و بدون شجاعت، هیچ‌کس قادر نیست بار غم را به‌ دوش بکشد
صدف رهگذر
وقتی آدم مدت‌ زیادی تو تاریکی و ظلمت زندگی کرده باشه، به افسانه‌ها باور پیدا می‌کنه.»
صدف رهگذر
وقتی آدم مدت‌ زیادی تو تاریکی و ظلمت زندگی کرده باشه، به افسانه‌ها باور پیدا می‌کنه.»
صدف رهگذر
«با هیولا‌ها نجنگ، وگرنه خودت هم یکی از اون‌ها می‌شی. وقتی مدت‌زمانی به یه گودال عمیق نگاه کنی، گودال هم به تو نگاه می‌کنه.»
صدف رهگذر
«با هیولا‌ها نجنگ، وگرنه خودت هم یکی از اون‌ها می‌شی. وقتی مدت‌زمانی به یه گودال عمیق نگاه کنی، گودال هم به تو نگاه می‌کنه.»
صدف رهگذر
سوارکاران موجودات کله‌شقی هستند. وقتی به قله رسیدند و با ترس‌ها مواجه شدند، با آن‌ها نجنگیدند، مثل سایر جنگجویان فریاد نکشیدند و لعنت نفرستادند، بلکه تنها کار مفیدی را که باید، علیه ترس‌ها انجام دادند؛ شروع کردند به خندیدن. خنده‌ای بلند و استهزا‌آمیز. و به این ترتیب ترس‌ها را تبدیل کردند به مشتی سنگریزه.
صدف رهگذر
یک‌بار که مامان می‌خواست از مَک بابا استفاده کند و بابا به او اجازه نداد، مامان کنترلش را از دست داد و فریاد کشید که از تمام محصولات اپل متنفر است.
هرگز
گاهی پیش می‌آمد که بابا شب‌ها مخفیانه از جا بلند می‌شد و خودش را به میزتحریر مامان می‌رساند که کامپیوترش روی آن قرار داشت، چون تا زمانی که آیکون‌های صفحه‌نمایش مامان نامرتب بودند، خوابش نمی‌برد.
هرگز
ولی واقعیت ندارد. او کم‌وبیش قادر است تمام جلدهای هری پاتر را از بر بخواند. می‌تواند ابرنیروهای تمام «ایکس‌من» ‌ها را بشمارد و می‌داند کدام‌یک از آن‌ها قادر است اسپایدرمن را شکست بدهد، و کدام‌یک قادر نیست. و او قادر است با چشمان بسته اطلسی را که در ابتدای کتاب ارباب حلقه‌ها نقش بسته است، به طور تقریباً کامل رسم کند.
هرگز

حجم

۳۸۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۸۸ صفحه

حجم

۳۸۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۸۸ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰
۳۰%
تومان