بریدههایی از کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است
۴٫۰
(۱۷۷)
طوری نگاه میکند که انگار مرتبهی اولی وجود داشته، ولی مرتبهی دوم نه.
sᴍMahdi Ziaei
«به اون خیلی چیزها گفتن و خیلی کارها رو براش ممنوع اعلام کردن. برای این کارشون هم هزاران دلیل داشتن. ولی با وجود این، اون هر کاری رو که دوست داشت، انجام داد. چند سال قبل از اینکه مادربزرگ به دنیا بیاد، میگفتن زنها اصلاً حق انتخاب ندارن. ولی اونها حالا دقیقاً همون کار رو میکنن. اگه آدم بخواد از شر بکننکنها خلاص شه، باید از خودش مقاومت نشون بده و همون کاری رو انجام بده که خودش دوست داره.»
sᴍMahdi Ziaei
اطرافیان السا بهندرت کتابهای ادبی واقعاً خوب میخوانند. کتاب ادبی خوب آن چیزی است که احمقهای بیسواد «کامیک» خطاب میکنند.
مریم طباطبایی
«با هیولاها نجنگ، وگرنه خودت هم یکی از اونها میشی. وقتی مدتزمانی به یه گودال عمیق نگاه کنی، گودال هم به تو نگاه میکنه.»
السا میگوید: «دارین چی میگین؟» ولی از اینکه زن مثل یک کودک با او حرف نمیزند، خوشش میآید. کودکان از این موضوع خیلی خوشحال میشوند.
زن با درماندگی میگوید: «ببخشید، این... یه جمله از نیچهست.»
samira
السا به یاد این جمله میافتد: «بزرگترین نیروی مرگ در این نیست که جان کسی را میستاند، بلکه در این است که میتواند بازماندگان را به نقطهای برساند که دیگر نخواهند به زندگی ادامه دهند.»
samira
خاص بودن، بهترین شیوهی متفاوت بودن است.
samira
«اگه آدم نمیتونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.
nana
یکبار السا در جایی خوانده بود که بینظمی، همسایهی خداست، ولی مامان در اینباره گفت، اگر بینظمی به خانهی خدا پناه برده است، فقط یک دلیل دارد؛ چون دیگر نتوانسته مجاورت با مادربزرگ را تحمل کند.
sara.m.shzi
داشتن یک ابرقهرمان حق تمام کودکان هفتساله است. بههمین راحتی. و هر کس نظر دیگری داشته باشد، عقلش درست کار نمیکند.
کاربر ۳۷۳۹۱۵۹
این کشور حاضره میلیاردها خرج تسلیحات و هواپیماهای جنگی بکنه، ولی وقتی سربازهایی که شاهد درد و رنج بودهند، به خونه برمیگردن، هیچکس پیدا نمیشه که حاضر باشه حتی پنج دقیقه به حرفهای اونها گوش کنه.»
setayeshmadah
فکر میکنم مادربزرگت خیلی از دستم دلخور بود.»
السا میگوید: «شاید به این دلیل که خودتون از دست خودتون دلخور بودین.»
setayeshmadah
«واقعاً پشیمونی هیچ سودی نداره، فقط باعث میشه که آدم سردرد بگیره.»
setayeshmadah
«میدونم. تمام چیزها، تا زمانی که دربارهشون توضیح داده نشه، پیچیده هستن.
setayeshmadah
چون تمام هیولاها از همان ابتدا هیولا نبودهاند. تعدادی از آنها به خاطر غم و غصههایشان هیولا شدهاند.
setayeshmadah
السا سعی میکند بر خودش مسلط باشد، چون مامان همیشه به او میگوید که باید سعی کند بر خودش مسلط باشد.
setayeshmadah
مثلاً بهنظر مادربزرگ، وقتی که او هنگام پارک رنو، با دندهعقب به ماشین عقبی میکوبد، این مردم هستند که مقصرند، چرا که اگر باهم همبستگی داشتند، هیچوقت ترمزدستی ماشین را نمیکشیدند
setayeshmadah
همسنوسالهای مادربزرگ به ویکیپدیا، «لغتنامهی اینترنتی!» میگویند، ولی السا وقتی میخواهد توضیح بدهد، به لغتنامه، «ویکیپدیا، ولی به شکل کتاب» میگوید.
o.m
«من به حد مرگ ناراحتم.»
«حالا اصلاً ناراحت بهنظر نمیرسی!»
«شاید از درون ناراحت باشم.»
السا با دقت تمام به او نگاه میکند، بعد تسلیم میشود:
«Deal
mahzooni
چهار حرف نامه از این قرار است: متأسفم که مجبورم بمیرم.
و السا در این روز میتواند مادربزرگش را ببخشد.
mahzooni
ببخش که مبتلا به سرتان لعنتی شدم، ببخش که بیشتر یک آدم آشغال بودم تا یک آدم حصابی، تو را به اندازهی ابدیت ده هزار افسانه دوست دارم.
mahzooni
حجم
۳۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۳۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰۳۰%
تومان