بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است | صفحه ۲۱ | طاقچه
کتاب مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است اثر فردریک بکمن

بریده‌هایی از کتاب مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است

۴٫۰
(۱۷۸)
بدون موسیقی، رؤیایی در کار نخواهد بود. و بدون رؤیا، افسانه‌ای در کار نیست و بدون افسانه‌ها، از شجاعت خبری نیست و بدون شجاعت، هیچ‌کس قادر نیست بار غم را به‌ دوش بکشد و بدون موسیقی و رؤیا و افسانه و شجاعت و غم، در سرزمین– تقریباً– هنوز– بیدار فقط یک قلمرو پادشاهی وجود خواهد داشت. میباتالوس. ولی میباتالوس هم به تنهایی قادر به ادامه‌ی حیات نیست، چون تمام جنگجویانی که در این قلمرو زندگی می‌کنند، بدون وجود سایر قلمروهای پادشاهی، بی‌ارزشند، چون دیگر چیزی وجود ندارد که آن‌ها بخواهند به خاطرش بجنگند.
zohreh
پایان یک افسانه مسئله‌ی راحتی نیست. لزوماً نه به این خاطر که افسانه پایان می‌پذیرد، چون تمام افسانه‌ها باید زمانی به پایان برسند. صادقانه بگویم که گاهی حتی می‌توانند زودتر تمام شوند.
zohreh
از معلم پرسید آیا تابه‌حال اسم انتشارات مارول به گوشش خورده یا نه؟ و از آنجا که چنین اسمی به گوش معلم نخورده بود، السا که کاملاً جا خورده بود، گفت: «اون ‌وقت شما اجازه دارین به بچه‌ها درس بدین؟» بعد مجبور شد پس از پایان زنگ، یک ساعت تمام در کلاس بنشیند و با معلم حرف بزند؛ البته معلم تنها کسی بود که صحبت می‌کرد.
zohreh
آن‌ها خشمگین هستند و تشنه به خون، و اگر تو را گاز بگیرند، نخواهی مرد، بلکه دچار سرنوشت بسیار بسیار بدتری خواهی شد؛ قدرت تخیل‌ات را از دست خواهی داد، قدرت تخیل‌ات از زخم‌هایت جاری می‌شود و پیکر خاکستری و خالی‌ات به‌جا می‌ماند. با گذشت زمان، مرتباً بیشتر تباه می‌شوی، تا نهایتاً از تو یک پوسته‌ی خشک‌وخالی باقی می‌ماند. تا دیگر هیچ افسانه‌ای را نتوانی به خاطر بیاوری و بدون این افسانه‌ها، میاماس و کل سرزمین– تقریباً– هنوز– بیدار دچار مرگی خاموش می‌شود؛ بدترین نوع مرگ.
zohreh
مادربزرگ گفت، سایه‌ها نفرت‌انگیزترین موجوداتی هستند که تابه‌حال در عالم خیال زندگی کرده‌اند، ولی حتی سایه‌ها هم با ترس آشنا هستند. حتی این شیاطین هم از یک‌سری چیزها وحشت دارند، چون آن‌ها هم قدرت تخیل دارند.
zohreh
زن می‌گوید: «کمک کردن به کسی که نمی‌خواد به خودش کمک کنه، سخته.» السا می‌گوید: «کسی که بتوانه به خودش کمک کنه، به کمک دیگران نیاز نداره.»
zohreh
باهم فکر می‌کنند که اگر هری پاتر و اسپایدرمن باهم مبارزه کنند، چه کسی برنده می‌شود.
mahzooni
السا معترضانه می‌گوید: «ولی من درباره‌ی روی بد تو خیلی چیزها می‌دونم.» و بلافاصله اضافه می‌کند: «مثلاً اینکه متوجه نمی‌شی که آدم نمی‌تونه گوشی آیفون رو تو توستر خشک کنه!»
mahzooni
«لعنت به این شانس. انگار آدم داره با هیتلر مونوپولی بازی می‌کنه!»
mahzooni
مادربزرگ و السا سرگرم بازی مونوپولی هستند. مادربزرگ درباره‌ی بیماری سرطان هیچ حرفی نمی‌زند، به خاطر السا. و السا هم از مردن حرف نمی‌زند، به خاطر مادربزرگ. چون مادربزرگ هیچ‌وقت علاقه‌ای به حرف زدن درباره‌ی مرگ ندارد. هرگز این کار را نکرده است، چه رسد به حرف زدن درباره‌ی مرگ خودش. مرگ، دشمن خونی مادربزرگ است،
mahzooni
«دامنش به خاطر این همیشه مرتبه که پارچه از ترس اون جرئت نمی‌کنه چروک شه.»
mahzooni
«آدم می‌خواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و می‌خواهد به ‌هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
کاربر ۵۸۵۸۶۸۱
«آدم می‌خواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و می‌خواهد به ‌هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
کاربر ۵۸۵۸۶۸۱
«اگه آدم نمی‌تونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.»
نور
«اگه آدم نمی‌تونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.»
𔘓
چند ثانیه‌ای کاملاً آرام ایستاد. بعد نفس عمیقی کشید و سعی کرد صدایش را تحت‌کنترل خودش درآورد، درست همان کاری که آدم انجام می‌دهد، وقتی از درون فریاد می‌کشد، ولی سعی می‌کند خودش را آرام جلوه دهد.
ftm_alizadeh
ماجرای زندگی‌شان را تعریف می‌کنند، وگرنه خفه می‌شوند. هیچ‌کس نمی‌داند آیا می‌توان با این شیوه، با تمام مصائب و مشکلات مبارزه کرد، ولی این‌ هم برای خودش یک راه مبارزه است.
k.mehrabi
ماجرای زندگی‌شان را تعریف می‌کنند، وگرنه خفه می‌شوند. هیچ‌کس نمی‌داند آیا می‌توان با این شیوه، با تمام مصائب و مشکلات مبارزه کرد، ولی این‌ هم برای خودش یک راه مبارزه است.
k.mehrabi
سعی می‌کنند با خودشان کنار بیایند. سعی می‌کنند به‌جای فقط وجود داشتن، زندگی کنند.
k.mehrabi
وقتی آدم مدت‌ زیادی تو تاریکی و ظلمت زندگی کرده باشه، به افسانه‌ها باور پیدا می‌کنه
Mostafa F

حجم

۳۸۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۸۸ صفحه

حجم

۳۸۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۸۸ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان