بریدههایی از کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است
۴٫۰
(۱۷۷)
«مادربزرگ همیشه میگفت، پاتو هیچوقت رو گُه نذار، چون به اطراف میپاشه.»
MhmD
مادربزرگ همیشه میگفت: «واقعاً پشیمونی هیچ سودی نداره، فقط باعث میشه که آدم سردرد بگیره.»
sara.m.shzi
قول میدم که اوضاع بهتر میشه. قول میدم که همهچیز درست میشه.
Pariya
«تا قبل از اینکه مادرت دیگه نتونه چیزیو پیدا کنه، اون چیز گمشده محسوب نمیشه.
._.
«اگه آدم نمیتونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.»
Sophie
«آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
هرگز
وقتی آدم چیزی نگوید، کسی را غمگین نمیکند.
هرگز
به دروغ میگوید: «نه، نخوندهم.»
چون او آنقدر مؤدب هست که بداند وقتی از یک نفر کتاب کادو میگیری، تا این حد به آن شخص بدهکاری که وانمود کنی کتاب را نخواندهای. چون هدیهی واقعی در لذت خواندن نهفته است، نه در خود کتاب. این حداقل رفتار مؤدبانهای است که آدم باید از خودش نشان دهد، البته اگر متکبر و ازمابهتران نباشد.
sara.m.shzi
«آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
sara.m.shzi
«به من نگو خدای من! تو بودی که به طرف مأمور پلیس گُه پرت کردی.»
𝐂𝐈𝐍𝐃𝐄𝐑𝐄𝐋𝐋𝐀
بیش از یک ربع در آپارتمان سکوتمحض برقرار میشود، چون السا آنقدر عصبانی است که شروع میکند به سنجش زمان، آن هم نه به صورت ابدیت، که به شکل دقیقه.
هرگز
مادربزرگ گفت: «تا اونجا که به ترس مربوط شه، عالم واقعیت در مقابل عالم تخیل هیچ شانسی نداره.»
هدهدسبا
داشتن یک ابرقهرمان حق تمام کودکان هفتساله است.
و هر کس نظر دیگری داشته باشد، عقلش درست کار نمیکند.
Soheyla
فقدان کسی که آدم او را دوست دارد، سخت است. سخت است که تقریباً هشتساله باشی و قبول کنی که دیر یا زود تمام کسانی که دوستشان داری، از دنیا خواهند رفت
sara.m.shzi
چون تمام هیولاها شبیه هیولا نیستند. هیولاهایی هم وجود دارند که هیولا درونشان لانه کرده است.
sara.m.shzi
«اگه آدم نمیتونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.»
sara.m.shzi
فندک داری؟»
السا میگوید: «من فقط هفت سالمه!»
«تا کی میخوای هر دفعه همین بهانه رو بیاری؟»
«تا وقتی که دیگه هفتساله نباشم.»
مادربزرگ آه میکشد و زیرِلب چیزی مثل «خیلی خب، پرسیدنش که ضرر نداره»
⊙—⊙
السا بدون اینکه کفشهایش را دربیاورد، بالاخره وارد آپارتمان مادربزرگ میشود. او کفشهایی به پا دارد که روی پارکت خط میاندازند، به همین دلیل مامان از او خواسته که آنها را در خانه از پایش دربیاورد، ولی اینجا، در آپارتمان مادربزرگ، این مسئله اصلاً مطرح نیست، چون پارکت خانهاش طوری است که انگار یک نفر روی آن اسکیتسواری کرده است. دلیلش این است که اولاً پارکت بسیار قدیمی است، دوم اینکه مادربزرگ واقعاً روی آن اسکیتسواری کرده است.
آلوین (هاجیك) ツ
داشتن یک ابرقهرمان حق تمام کودکان هفتساله است.
Pariya
السا میپرسد: «قبلاً عاشق شدهی؟»
کاپشن آلف خشخش میکند و او با دلخوری به السا خیره میشود.
«من یه انسان بالغم. طبیعیه که عاشق شدهم، همه عاشق میشن.»
سیویل
حجم
۳۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۳۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰۳۰%
تومان