بریدههایی از کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است
۴٫۰
(۱۷۷)
چون بعضی از آدمها میتوانند باهم دوست باشند، بدون اینکه حرف زیادی برای گفتن داشته باشند.
setayeshmadah
«آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
setayeshmadah
«اگه جای مادربزرگ، پدربزرگ مرتباً سفر میکرد، تا زندگی دیگران رو نجات بده، مردم هیچوقت نمیگفتن چه پدر بدی!»
setayeshmadah
«بزرگترین نیروی مرگ در این نیست که جان کسی را میستاند، بلکه در این است که میتواند بازماندگان را به نقطهای برساند که دیگر نخواهند به زندگی ادامه دهند.»
setayeshmadah
همه میدانند که کابوسها موجودات زندهای هستند که از عدماطمینان و ترس تشکیل شدهاند و زمانی که همه خوابند، اطراف خانهها میچرخند، در و پنجرهها را تکان میدهند، تا منفذی پیدا کنند، وارد خانه شوند و خرابی به بار بیاورند
setayeshmadah
بعد همانطور میشود که همیشه در هنگام بروز خشم ناگهانی. تنها یک دلیل نمیتواند مسبب آن باشد، بلکه دلایل متعددی در این مسئله دخیل هستند که دستبهدست هم میدهند و خشم را تبدیل به یک طوفان میکنند، طوفانی که در سینه تشکیل میشود و بعد فوران میکند. السا
setayeshmadah
آدم باید چیز باارزشی داشته باشد که به خاطرش بجنگد.
Cristina
بدون موسیقی، رؤیایی در کار نخواهد بود. و بدون رؤیا، افسانهای در کار نیست و بدون افسانهها، از شجاعت خبری نیست و بدون شجاعت، هیچکس قادر نیست بار غم را به دوش بکشد
Cristina
حتی آنقدر نیرو ندارد که غمگین شود.
Cristina
ببخشید که هیچوقت نگفتم هق تو چیزی بهتر از کِنت است، و این عین واقعیت است! گرچه تو هم یک زن قرقرو هستی!
mahzooni
متأسفم که مجبورم بمیرم. ببخش که از دنیا رفتم.
mahzooni
یک روز پس از روز دیگر. یک رؤیا پس از رؤیای دیگر. آدم میتواند با این کار موافق یا مخالف باشد. در هر دو صورت ذیحق است. چون زندگی هم پیچیده است و هم آسان.
mahzooni
وقتی دوباره وارد مجلس میشوند، السا و آلکس هم لباس شاهزادهخانمها را بر تن دارند و به عنوان شاهزادهخانمهای اسپایدرمن ظاهر میشوند.
و از آن به بعد پسرک آنها را به چشم ابرقهرمان خودش میبیند.
چون تمام کودکان هفتساله حق دارند برای خودشان ابرقهرمان داشته باشند.
و هر کس نظری خلاف این داشته باشد، عقلش درست کار نمیکند.
mahzooni
مامان لبخند میزند. بریت – ماری هم لبخند میزند. گرچه از قیافهی هر دو پیداست که از درون نمیخندند.
Cristina
و همیشه دلتنگ کسی است که متوجه منظور او شود.
Cristina
ورسها مثل تمام چیزهایی هستند که تو تابهحال دیدهای، ولی مثل هیچچیزی نیستند که تو میشناسی.
mahzooni
مادربزرگم سلام میرسونه و میگه متأسفه.»
mahzooni
بعد مادربزرگ میپرسد: «میدونی دزدهایدریایی ماشینهاشونو کجا پارک میکنن؟» و وقتی مامان جواب نمیدهد، از داخل توالت میگوید: «توی گاراژ!
mahzooni
«تغییر خاطرات، یه ابرنیروست.»
mahzooni
«آدم میخواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و میخواهد به هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
Hosna.Thr
حجم
۳۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۳۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰۳۰%
تومان