«نخستین فرد از نسل آنها به درختی بسته میشود،
و آخرین آنها نیز خوراک مورچهها خواهد شد...»
O.K
«به او بگویید انسان زمانی میمیرد که قادر به مردن باشد، نه وقتی که باید بمیرد!»
Mosavi
اگر قرار باشد انسانها در کوپهی درجه یک مسافرت کنند و ادبیات به واگن حمل بار برود، معلوم میشود دنیا را گند گرفته است!
مهدیه
سیر اندیشهی او به سمت رویدادهای پراکنده و نامربوط دیگری هم امتداد یافت، ولی او بدون هیچ قضاوتی از آنها گذشت زیرا یاد گرفته بود که چگونه با سردی با خاطرات خود مواجه شود و اجازه ندهد که احساسات در او به غلیان درآیند.
مهدیه
به این چیزها فکر میکرد و از خود میپرسید که آیا بهتر نبود که میرفت و در گور خود میخوابید و میگذاشت رویش خاک بریزند؟ بدون ترس از خدا سوال میکرد که آیا واقعا خیال میکند مخلوقاتش از آهن ساخته شدهاند که بتوانند این همه درد و عذاب را تحمل کنند؟
مهدیه
انسان زمانی میمیرد که قادر به مردن باشد، نه وقتی که باید بمیرد!
مهدیه
«بدبختی تازه، بدبختی قدیمی را از یاد انسان میبرد.
مهدیه