بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بریت ماری این‌جا بود | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بریت ماری این‌جا بود

بریده‌هایی از کتاب بریت ماری این‌جا بود

۴٫۰
(۷۲)
از وقتی ازدواج کرده بود، هیچ چیزی را تعمیر نکرده بود. حس می‌کرد همیشه بهترین کار این است که منتظر بماند تا کِنت به خانه برگردد. کِنت همیشه وقتی زن‌ها را توی برنامه‌های تلویزیونیِ مربوط به ساخت و نوسازی می‌دید، می‌گفت: «زن‌ها حتا نمی‌تونن مبلمان IKEA رو سرِ هم کنن!» و وجود آن‌ها را "پُر‌کردنِ سهمیه" می‌نامید. بریت‌ماری دوست داشت کنار او روی مبل، جدول‌ حل کند. همیشه آن‌قدر به کنترل‌از‌راه‌دور نزدیک می‌شد که می‌توانست نوک انگشت‌های کِنت را ـ وقتی با کنترل ور می‌رفت تا کانال را با یک کانالِ پخشِ فوتبال عوض کند‌ ـ در تماس با زانویش حس کند.
Tamim Nazari
شاید این‌طور باشد که یک قلب، تنها وقتی می‌شکند که اتاق بیمارستان را ـ که در آن لباسی بوی پیتزا و عطر می‌دهد ـ ترک ‌کند. اما راحت‌تر می‌شکند اگر چند بار قبل از آن، تَرَک خورده باشد.
Tamim Nazari
در‌حالی‌که دختر در را می‌بندد، بریت‌ماری همان‌طور خیره می‌ماند. «شاید اگه همه‌ی روز رو به جلسه‌گذاشتن نگذرونید، وقت بیش‌تری واسه کار‌پیدا‌کردن برای مردم داشته باشید!»
Tamim Nazari
انسان ممکن است نتواند شرایطش را انتخاب کند، ولی می‌تواند رفتارش را انتخاب کند.
شمع
سعی می‌کند به خودش بفهماند اگر تکه‌ای از درون‌اش تَرَک برداشته، تقصیر خودش است، چون نباید از همان اول به احساسات‌اش اجازه‌ی رها‌شدن می‌داد.
شمع
«اونا یادشون رفت که چی باعث موفقیت‌شون می‌شد.» «وقتی همچین اتفاقی می‌افته، چی‌کار باید کرد؟» «باید از اول شروع کرد.»
غزل
«من فکر می‌کردم که آدم پلیس می‌شه، چون به اصول و قوانین اعتقاد داره.» «من فکر می‌کنم سِوِن یه پلیس شده، چون به عدالت اعتقاد داره.»
غزل
کلمات هیچ‌وقت نمی‌توانند ما را به هدف‌مان برسانند.
غزل
«فکر نمی‌کنم تو از سرطان بترسی. نه؟» سامی با لبخند می‌گوید: «چیزای بدتری هست که باید ازشون ترسید.»
sogand
سامی به شهر رفت تا از کسی مراقبت کند که ارزش آن‌را ندارد، و بریت‌ماری به همان دلیل آماده می‌شود که به خانه برگردد. اگر کسانی را که دوست‌شان داریم، نبخشیم، دیگر چه چیزی باقی می‌ماند؟ عشق چه معنی‌ای می‌دهد اگر عشق‌ورزیدنی در کار نباشد؟ حتا وقتی طرف مقابل‌مان، استحقاق آن‌را نداشته باشد.
nafiseh
گاهی ادامه‌دادن به زندگی آسان است، حتا بدون این‌که بدانی چه کسی هستی؛ به ‌شرطی که با وجود نشناختن خودت، بدانی دقیقاً کجایی.
nafiseh
اگر با فرد دیگری زندگی کنید، یاد می‌گیرید که این نقاط ضعف را با شیوه‌های مختلفی برطرف کنید. شاید باور داشته باشید که نقاط ضعف، تا حد زیادی مثل اثاث خانه‌اند، و بر همین اساس باید یاد بگیرید که دور و برِ آن‌ها را برای حفظ این تصور، تمیز نگه دارید. البته حجم گرد‌و‌خاک به‌طور مشهودی افزایش می‌یابد، اما یاد می‌گیرید که آن‌را ـ طوری‌که مهمان‌ها متوجه‌ نشوند ـ کنترل کنید. آن‌وقت اگر کسی، یکی از اثاث‌ات را بدون اجازه‌ی تو جابه‌جا کند، همه‌چیز آشکار می‌شود: گرد‌و‌خاک و آثار خراشیدگی، آسیب ماندگار و دائمی به کف پارکت. آن موقع دیگر کار از کار گذشته.
nafiseh

حجم

۵۳۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۵۳۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۴
۵
صفحه بعد