- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب من زندهام
- بریدهها
بریدههایی از کتاب من زندهام
۴٫۷
(۸۲۶)
خدا را به آن جرعههای شیر پاکی که به دهان آن بچه میریختم قسم دادم: خدایا من هشت پسر دارم و همه در جنگ و خط مقدم میجنگند. اگر قرار است سهمی از امانت تو را بدهم یکی از پسرهایم را میدهم اما او را زنده به من برگردان. مادر من بهای آزادی تو را خون یکی از برادرانت گذاشتم.
MOHSEN
کلمات آنقدر قدرت داشتند که هم جان میدادند و هم جان میگرفتند. کلمات هم صدا و هم نگاه داشتند و میتوانستند ما را آرام یا متلاطم کنند. آنجا بود که معجزهی کلمه را دریافتم و فهمیدم چرا معجزهی پیامبر ما کلمه و کتاب بود.
MOHSEN
وقتی لباس زندان را پذیرفتی و دستهایت را برای بسته شدن تقدیم کردی، زندان و تسلیم را پذیرفتهای و دیوار برای همیشه بخشی از دارایی و زندگی تو میشود و دیگر هیچ حادثه و اتفاقی را از خارج از این سلولها رصد نمیکنی. دیگر تو ربطی به رخدادهای بیرون نداری و رخدادهای بیرون هم به تو ارتباطی ندارند. آنوقت است که ضربههای دیوار تو را عصبانی میکند و مثل دیوار بیصدا و ساکت میشوی و فردا و آزادی برایت بیمعنی میشود.
ali mirza
وقتی انسان متولد میشود یعنی خداوند او را رسماً به دنیا دعوت کرده است. پس تارک دنیا شدن معصیت عظمی است.
bahar narenj
گفتم: آخه تو این آتیش و خون من دنبال کاغذ و قلم و نامه نوشتن باشم، چی بنویسم؟
گفت: بابا چقدر برای دو کلمه نوشتن چانه میزنی. نگفتم شاهنامه بنویس، فقط بنویس «من زندهام» .
|نستوه|
کاش دنیا بداند گوشت تن رضا رضایی از شدت شکنجهها چنان شکافته بود که کابلهای بعثیها به استخوانهای او میپیچید اما عطششان فرو نمینشست.
عین
هربار که به نفسنفس میافتادم میگفت: راه کوتاه و سهل شده. به مقصد نگاه کن، آرزوها قشنگ نیستند، این فاصلهی رسیدن به آرزوهاست که قشنگ است.
عین
هر وقت بعثیها در سلول ما را باز میکردند صدای فریاد کسی را میشنیدیم که میگفت: «نصر من الله و فتح قریب» و بچههای دیگر هم جواب میدادند و «بشر المؤمنین» . نمیدانستیم کسی که نسبت به باز شدن در سلول ما واکنش و حساسیت نشان میدهد کیست اما بعدها فهمیدیم او وزیر نفت محمدجواد تندگویان است.
leila
چند روز بعد از اقامتمان لباسهایی آوردند که شبیه لباسهای خواب و بلند و گل منگلی بود. گفتند این لباس زنان زندانی است. اما ما به هیچ عنوان لباسها را نپذیرفتیم. دوست نداشتیم آنها ما را در لباس غیررسمی و راحت حتی بدون کفش و جوراب ببینند. اگر چه از جورابهایمان به عنوان لوازم بهداشتی استفاده میکردیم.
همیشه در حال آمادهباش بودیم.
leila
ارزش هر انسانی به میزان رنجی است که از این دنیا میبرد. «الدنیا سجن المومن» .
شکیبا
امام رضا (ع) میفرماید: اگر علاقه داری در ثواب شهدای کربلا شریک باشی، هرگاه یاد کردی بگو: ای کاش با آنها بودم و آنگاه به سعادت بزرگی نائل خواهی شد.
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
همانقدر که در آغاز اسارت غافلگیر شده بودم که چگونه در خاک میهنم، در شهر خودم، جلو چشم همهی برادرانم نیروهای بعثی از زیر لولههای نفت مثل قارچ سر بلند کردند و مرا به اسارت بردند، آزادی هم مثل یک فرود اضطراری سخت مرا غافلگیر کرده بود.
feri
ناجوانمردتر از عراقیها خودیهایی بودند که به بهای چند نخ سیگار، چوب حراج به انسانیت و مردانگی و غیرت میزدند.
feri
امام رضا (ع) میفرماید: اگر علاقه داری در ثواب شهدای کربلا شریک باشی، هرگاه یاد کردی بگو: ای کاش با آنها بودم و آنگاه به سعادت بزرگی نائل خواهی شد.
feri
امروز که قدرت جوانی دارید و ارادهی قوی و درخت معصیت در شما تنومند نیست، نیتها و قدمهایتان را برای خدا خالص کنید.
feri
جنگ مسئلهی ریاضی نیست که دربارهاش فکر کنی و بعد حلش کنی، جنگ اصلاً منطقی ندارد که با منطق بخواهی با آن کنار بیایی. جنگ، کتاب نیست که آن را بخوانی. جنگ، جنگ است. جنگ حقیقتی عریان است که تا آن را نبینی و دست به آن نکشی، درکش نمیکنی.
feri
دخترم رنج و درد همزاد آدمی است. سختیها آدم را بزرگ و عاقل میکند و آدم هر چه بزرگتر میشود مشکلاتش هم با خودش بزرگ میشوند. باید بدانی راهحل مشکلات در خود مشکلات است، فقط باید با تفکر و تلاش آن را پیدا کنی. آن وقت میتوانی بر مشکلاتت غلبه کنی.
feri
چطور فرزندان ما باید باور کنند کشورهایی که اسلحه در اختیار صدام میگذاشتند، تغییر روش دادهاند و دوستدار صلح و مدافع حقوق بشر شدهاند؟
feri
دخترم! درد عصارهی رشد و تعالی آدمی است. ارزش هر انسانی به میزان رنجی است که از این دنیا میبرد. «الدنیا سجن المومن» .
feri
به راستی مرگ چه ارزان شده بود!
محمد
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان