بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من زنده‌ام | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب من زنده‌ام

بریده‌هایی از کتاب من زنده‌ام

نویسنده:معصومه آباد
انتشارات:انتشارات بروج
امتیاز:
۴.۷از ۸۲۶ رأی
۴٫۷
(۸۲۶)
- من زنده‌ام... بیمارستان الرشید بغداد معصومه آباد ۶۱/۲/۲۵
گمنام
«واستعینوا بالصبر و الصلاه، إن الله مع الصابرین»
Mozhgan
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودال می‌ریزد مروارید صید نخواهد کرد.
فاطمه
شما خوب بندگی کنید، خدا هم خوب خدایی می‌کند. وقتی به خدا توکل‌ کردید نگران نباشید، تا لب پرتگاه می‌روید اما پرت نمی‌شوید، تا اعماق دریا می‌روید اما غرق نمی‌شوید، در شعله‌های آتش می‌افتید اما نمی‌سوزید. فقط به راه رفته‌تان یقین داشته باشید.
فاطمه
«تابوت مرا جای بلندی بگذارید تا باد برد سوی وطن بوی تنم را»
فاطمه
زندگی در اعتدال شکل می‌گیرد. نه افراط، نه تفریط.
فاطمه
اولین مرحله‌ی خداشناسی، معرفت به خود است. اولین سؤال را از خودتان بپرسید. از خود بپرسید من کیستم؟ من واقعی خودتان را بشناسید که تکه‌ای از خدا هستید. از جزء به کل برسید. خود را بخشی از خدا بدانید و از شناخت این «من» به شناخت خدای بزرگ برسید. با منِ خود آشنا شوید.
فاطمه
می‌زدیم و آفتاب که لب دیوار می‌رسید مادرم می‌گفت: چه معنی داره دختر تا لنگ ظهر بخوابه. و آقا در تکمیل حرف مادرم به پسرها می‌گفت: مرد، زیر لحافِ آفتاب‌زده، تنبل و بی‌عار می‌شه.
zahra.n
چه باید کرد هم بایستی امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم که فردا شهید نشود
shariaty
کاش دنیا بداند گوشت تن رضا رضایی از شدت شکنجه‌ها چنان شکافته بود که کابل‌های بعثی‌ها به استخوان‌های او می‌پیچید اما عطش‌شان فرو نمی‌نشست. بر زخم‌هایش نمک ریختند و باز راضی نشدند و تن شرحه‌شرحه‌اش را روی خرده شیشه‌ها غلتاندند و دست آخر او را به برق وصل کردند. کاش دنیا جسم رضا را می‌دید و به سازمان‌های بشردوستانه هبوط انسانیت را نشان می‌داد.
کاربر ۲۲۱۵۳۸۵
مردم بلد نبودند بجنگند.
Zeinab
بر پیشانی ملت ایران از کوچک و بزرگ مُهر داغ سیاست زده شده بود.
saaadi_h
در آخرین صحبت از دوستان می‌خواهم که نیازهای هر زمان را به خوبی درک کنند و بدانید که اسلام وسیع‌تر از برداشت‌های سطحی است و سعی کنید فرهنگ و جامعه و سنت این مردم را بخوبی مطالعه و درک کنید و از انزوا پرهیز کنید
کتابخوان
با خودم گفتم: جنگ مسئله‌ی ریاضی نیست‌ که درباره‌اش فکر کنی‌ و بعد حلش کنی، جنگ اصلاً منطقی ندارد که با منطق بخواهی با آن کنار بیایی. جنگ، کتاب نیست که آن را بخوانی. جنگ، جنگ است. جنگ حقیقتی عریان است که تا آن ‌را نبینی و دست به آن نکشی، درکش نمی‌کنی.
Zeinab
در راه بمانید، اما جا نمانید. در راه ماندن بهتر از جا ماندن است
Mary gholami
شرافت گوهر ذی‌قیمتی است که آن را به بهای آزادی هم نمی‌فروشیم
حــق پرســت
شما خوب بندگی کنید، خدا هم خوب خدایی می‌کند. وقتی به خدا توکل‌ کردید نگران نباشید، تا لب پرتگاه می‌روید اما پرت نمی‌شوید، تا اعماق دریا می‌روید اما غرق نمی‌شوید، در شعله‌های آتش می‌افتید اما نمی‌سوزید. فقط به راه رفته‌تان یقین داشته باشید.
حــق پرســت
آدم‌ها در لحظه‌ی ترس خیلی به خدا نزدیک‌تر می‌شوند. اصلاً این ترس است که به یاد آدم‌ها می‌آورد همه‌ چیز دست‌ خداست
f.tehrani1990
گفتم: آقا جا ماندیم، لطفاً دوباره بگویید. فکر کردم مثل همیشه و همه جا که استاد می‌گوید و شاگرد می‌نویسد باید مطالب را بنویسم. او شمرده‌تر‌ گفت: در راه بمانید، اما جا نمانید. در راه ماندن بهتر از جا ماندن است. این ابیات نوشتنی نیست، فهمیدنی است. هر قدر فهمیدید، بنویسید. راز فهمیدن از خود فانی شدن و در دوست باقی شدن است. من عرف نفسه فقد عرف ربه. اولین مرحله‌ی خداشناسی، معرفت به خود است.
Bookish cat
انقلاب پیروز شده بود اما خانم سبحانی همچنان مدیر مدرسه بود. هر روز سر یک موضوع شاخ به شاخ می‌شدیم. از اینکه کتابخانه به انجمن اسلامی مدرسه تبدیل شده بود و هر روز تعداد کسانی که عضو می‌شدند و برایشان کارت عضویت صادر می‌کردم بیشتر و بیشتر می‌شد عصبانی بود. ‌ کتابخانه از کتاب‌های عبث پاک شد. برگزاری نمایشگاه کتاب برنامه‌ی هر ماه بود. سلمان و سید به قم می‌رفتند و کتاب‌های دینی می‌آوردند چون بچه‌ها همه تشنه‌ی این کتاب‌ها بودند.
Bookish cat

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰
۵۰%
تومان