- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب من زندهام
- بریدهها
بریدههایی از کتاب من زندهام
۴٫۷
(۸۲۶)
صدام مثل اژدهای آدمخوار به جان شهرها افتاده بود و همچون مارهای سیریناپذیر ضحاک؛ خود را با خون فرزندان این مرز و بوم سیر میکرد.
Zeinab
آدمها در لحظهی ترس خیلی به خدا نزدیکتر میشوند. اصلاً این ترس است که به یاد آدمها میآورد همه چیز دست خداست.
Zeinab
رو کردم به خانم کافی و گفتم: البته درد نشانهی حیات و زندگانی است!
حــق پرســت
اصلاً حاضر نیستم یک قدم از خودم عقبنشینی کنم حتی اگر دشمن از خاکم عقبنشینی کرده باشد. به خودم قول دادم هیچوقت درد و رنج خود و لحظههای انتظار طاقتفرسای خانوادهی بزرگ اسیران دردکشیده را فراموش نکنم. اگر فراموش کنیم، دچار غفلت میشویم و دوباره هم گزیده میشویم. تاریخ کشورمان مملو از خاطراتی است که یک نسل به فراموشی سپرده و تاوان این فراموشی را نسل دیگری پرداخته است.
حــق پرســت
تحمل شنیدن نالهی یک مرد را نداشتم. دیدن مردی که اشک میریزد رقتبارترین صحنهی زندگیام بود. همیشه فکر میکردم مردها غدهی اشکی ندارند و چشمهایشان هرگز خیس نمیشود. هیچوقت صدای هقهق یک مرد را نشنیده بودم. هیچوقت گریهی پدرم را ندیده بودم. حتی وقتی برادرهایم با هم کشتی میگرفتند و من داور کشتی میشدم؛ این من بودم که قبل از اینکه سوت پایان را بزنم برای کسی که شکست خورده بود هقهق زیر گریه میزدم. گمان میکردم غرور و غیرت، قدرتی عظیمتر از احساس است اما واقعیت تلخ زندان و زنجیر، مرد را هم به گریه وامیدارد.
حــق پرســت
دیوارها تنها شریک و تکیهگاه درد و رنج ما بودند. دیوارهایی با۱۶۵۰ کاشی سنگی قهوهای که آنها را دانه دانه شمرده بودم. دیوارهایی که دیگر همهی سایهروشنهایشان را میشناختیم. گویی در و دیوار بخشی از دارایی ما بود که با ما جابهجا میشد.
حــق پرســت
«اسارت در راه عقیده، عین آزادی است»
Fatemeh
زن با یک دست گهواره و با دست دیگر دنیا را تکان میدهد.
N.karimi
جمعیت حقوقدانان طی بیانیهای با تأکید بر مقصر بودن دولت در آتشسوزی سینما رکس اعلام کردند: مگر ممکن است در شهری که دارای عظیمترین تأسیسات نفتی است و مجهزترین سیستم آتشنشانی را دارد اتومبیلهای آتشنشانی بدون آب بمانند.
حنون
این درسها و فرمولها و مسئلههایی که تا به حال حل کردهی باید به حل مشکلات زندگی و به انسان شدنت کمک کنه وگرنه اینکه فقط بلد باشی فرمول و مسئلهی کتاب رو حل کنی، هنر نیست.
خانومِ سین🌱!
همهجا را دست کشیدم. انگشتهاش را دانهدانه شمردم و گفتم: سیده زهرا این که سالمه؟ گفت: پس میخواستی جاسم باشه؟
همه خندیدند
خانومِ سین🌱!
برگ برگ آن سبزیها را که برادرها تمیز پاک کرده بودند نگاه میکردیم. از این همه محبت و فداکاری حظ میبردیم. ناگهان در لابهلای سبزیها چشممان به تکه کاغذی مچالهشده افتاد. کاغذ کوچک و مچالهشده را باز کردیم. نوشته بود: «خرمشهر آزاد شد» .
MOHSEN
کسی که خدا دارد یعنی امید دارد.
ali mirza
میدانستیم تسلیم شدن و عادت کردن، یعنی پایمال کردن حقیقت و بله قربانگو شدن.
ali mirza
خانم حاصلی دست ما را گرفته بود و قدم به قدم با اسلام آشنا میکرد؛ اسلامی از سر منطق و شعور نه شور و تعصب.
|نستوه|
با نگرانی میپرسیدند: «چرا جواب نمیدهید» . میخواستم بگویم «سرمان شلوغ است و سرگرم مردنمان هستیم» .
علاقه بند
در راه بمانید، اما جا نمانید. در راه ماندن بهتر از جا ماندن است.
علاقه بند
«فإنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»
عین
از برادرفرزامفر بپرسد که بعثیها جشن تموز را در جبهه چگونه برگزار کردند و چگونه در مقابل چشمان بهتزدهی آنها، اسرا را به رگبار بستند و با تانکهای تی-۶۲ پیکر آنها را با خاک یکسان کردند و تعداد دیگری را آتش زدند و هر چه بچهها فریاد زدند آنها بیشتر هلهله و پایکوبی کردند و در آخرین بخش این ضیافت عدهای دیگر را به تانک و جیپهای نظامی بستند و آنقدر روی زمین کشیدند تا به شهادت رسیدند.
عین
دخترم! درد عصارهی رشد و تعالی آدمی است. ارزش هر انسانی به میزان رنجی است که از این دنیا میبرد. «الدنیا سجن المومن»
عین
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان