بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تاریخ مشروطه ایران | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب تاریخ مشروطه ایران اثر احمد کسروی

بریده‌هایی از کتاب تاریخ مشروطه ایران

نویسنده:احمد کسروی
انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۳.۵از ۷۵ رأی
۳٫۵
(۷۵)
زنان گرد کالسکه او را گرفته، فریاد می‌زدند: «ما آقایان و پیشوایان دین را می‌خواهیم. عقد ما را آقایان بسته‌اند، خانه‌های ما را آقایان اجاره می‌دهند... ای شاه مسلمان! بفرما رؤسای مسلمانان را احترام کنند. ای پادشاه اسلام! اگر وقتی روس و انگلیس با تو طرف شوند ۶۰ کرور ملت ایران، به‌حکم این آقایان جهاد می‌کنند» . از این سخنان بسیار می‌گفتند. امروز زنان، با همه روبند و چادر، کار بسیاری کردند.
lig sau
احمد کسروی، در نگارش «تاریخ مشروطه ایران» از «تاریخ بیداری ایرانیان» و «کتاب آبی» بهره زیادی گرفته،
lig sau
«مهدی ملک زاده» ، مؤلف «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» ، نیز بر این اعتقاد است که کسروی در ذکر بسیاری از حوادث و موقعیت اشخاص در انقلاب خطا کرده و ظلم بزرگی در حق خادمان مشروطیت روا داشته است.
lig sau
ارمنی‌زاده! میازار مسلمان را به‌کف کفـر مده سلطنت ایمان را عاقبت خانۀ ظلم تو کند شاه خراب پس چه حاجت که به‌افلاک کشی ایوان را کاسه‌لیسی تو از روس ندارد ثمری کاین سیه‌کاسه در آخر بکشد مهمان را
n bagheri
«سی سال گذشت و یکی از آنان که در جنبش پا در میان داشته بود و یا خود می‌توانست آگاهی‌هایی گرد آورد، به نوشتن آن برنخاست، و من دیدم داستان‌ها از میان می‌رود و در آینده کسی گرد آوردن آن‌ها نخواهد توانست و یک جنبشی که در زمان ما رخ داده، اگر ما داستان آن را ننویسیم، دیگران چگونه خواهند نوشت؟»
کاربر ۱۲۹۷۳۹۰
ناصرالدین‌شاه ۵۰ سال پادشاهی کرد، و در زمان او خواه و ناخواه پیوستگی میان ایران و اروپا فزون‌تر گردید، و چیزهای بسیاری از تلگراف، و تلفن، و پستخانه و ضرابخانه، و چراغ گاز، و اداره پلیس، و مانند این‌ها از اروپاییان گرفته شد. وزارتخانه‌ها به‌شیوه اروپا بر پا گردید، و دارالفنون برای آموختن زبان فرانسه و پاره‌ای دانش‌ها، یکی در تهران و دیگری در تبریز بنیاد یافت. نیز روزنامه و دبستان بر پا گردید که چون با داستان جنبش توده پیوستگی می‌دارد در این‌جا از آن‌ها سخن می‌رانیم.
ادریس
کنسول به ستارخان پیشنهاد کرد که بیرقی از کونسولخانه فرستاده شود و او به دَرِ خانه خود زده در زینهار دولت روس باشد، و نوید می‌داد که سر قوه سورانی آذربایجان از دولت ایران برای او بگیرد. ستارخان چنین گفت: «جنرال کنسول من می‌خواهم هفت دولت بزیر بیرق ایران بیاید. من زیر بیرق بیگانه نروم» . کنسول که این پاسخ را نه بیوسیده بود خیره ماند
صدرا
در یکی از آن‌ها که دو روز پس از داستان بمباران (۲۵ ژون) نوشته، پس از آن‌که نکوهش‌ها از مجلس می‌کند و ناشایستگی آن‌را بازمی‌نماید، از گفته‌های خود چنین نتیجه می‌گیرد: «این نمونه‌ای به‌دست داد از آن‌که شرقیان شاینده زندگانی آزاد نمیباشند» . ببینید چه جمله زهرآلودی نوشته است.
صدرا
گویا هر دو دانستند که برای کشتن میبرندشان. ملک دوم در با آواز دلکش و بلند خود این شعر را خواند: ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان؟
صدرا
«حاجی شیخ فضل‌الله خدا تو را و اتباع تو را به‌درک فرستد تا مسلمانان آسوده شوند» .
صدرا

حجم

۵۸٫۵ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۸۰۰ صفحه

حجم

۵۸٫۵ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۸۰۰ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان