بریدههایی از کتاب تاریخ مشروطه ایران
۳٫۵
(۷۴)
مشهدی محمدعلیخان میگوید: «امروز من در خطیب نمیبودم. ولی اگر بودمی من نیز گریختمی. این است با خود میاندیشم که ستارخان شدن کار آسانی نیست» .
صدرا
ستارخان پاسخی ساده داده گفت: «ما هیچگاه بهجنگ پیشدستی نمیکنیم و همیشه از آن سوی بهما میتازند و ما جلوشان میگیریم» . سپس حاجی شیخ علیاصغر و دیگران نیز سخنانی راندند. کنسول به ستارخان پیشنهاد کرد که بیرقی از کونسولخانه فرستاده شود و او به دَرِ خانه خود زده در زینهار دولت روس باشد، و نوید میداد که سر قوه سورانی آذربایجان از دولت ایران برای او بگیرد. ستارخان چنین گفت: «جنرال کنسول من میخواهم هفت دولت بزیر بیرق ایران بیاید. من زیر بیرق بیگانه نروم»
Omid Razi
جلوگیری از رواج کالاهای بیگانه یکی از کوششهای آنزمان میبود. در سایه تعرفه گمرکی که گفتیم نوز با روسیان بست، در اندک زمانی کالاهای روسی در ایران بسیار فزون گردیده و مایه بیم همگی شده بود. از اینرو، کوشندگان در همهجا بهجلوگیری از آن کوشیدندی. در تهران دو سید و همدستان ایشان در نشستهای خود چای ندادندی و مردم را بهخریدن و بهکار بردن کالاهای ایرانی وا داشتندی. در اینباره کوششهایی از ملایان اسپهان و دیگر جاها نیز میرفت و از علمای نجف نوشتهها میرسید.
Ali Esmaeili
رعیت بنده نیست و آزاد است، بلکه با خود شاه هم مساوی است
صدرا
یک خانی بهپا ایستاده گفت: میدانید فرق مرده با زنده چیست؟ مرده احساس درد نمیکند، و اگر دست و اعضای او را ببرند، درک نمیکند. اما زنده متألم میشود. سپس گفت ما ایرانیان مرده بودیم، ولی اکنون زنده شدهایم
صدرا
سید بهکار بزرگی برخاسته بوده، ولی راه آنرا نمیشناخته و آنگاه هیچگاه خود را فراموش نمیکرده. در چنین کوششهایی نخستین گام خود را فراموش کردن است. سید اگربهجای رفتن بهاین دربار و آن دربار همه بهبیدار ساختن مردم و پیراستن اندیشهها کوشیدی بهنتیجه بهتری رسیدی.
کاربر ۱۱۵۸۰۱۳
«هرکسی که فردا دکان یا حجره خود را باز نکند، کالایش تاراج و خود او کیفر خواهد یافت» .
کاربر ۲۴۰۲۱۵۹
بهدل مایتحللی بهبدنش نرسیده، رمق حرکت و قدرت تکلم ندارد، تازیانه برداشته کتکش میزنید که بدود و از خندق جست و خیز نماید و این بدبختی که بهواسطه مرض و نخوردن غذا همه رودههایش خشکیده و امعاء و احشایش
کاربر ۲۴۰۲۱۵۹
اما حاجی شیخ فضلالله به یکبار در راه دیگری میبود. اینمرد از یکسو بهشکوه و آرایش زندگی، و بنام و آوازه، دلبستگی بسیار میداشت و «پارک الشریعه» بنیاد نهاده و اسب و کالسکه بسیج کرده همیشه با دستگاه اعیانی میزیست، از یکسو فریفته «شریعت» میبود و رواج آنرا بسیار میخواست. توده و کشور و اینگونه چیزها نزد او ارجی نمیداشت. بهاین اندیشهها کمتر نزدیک آمده بود. با شور و جنبش مشروطهخواهی همراهی نمود ولی معنای آنرا نمیدانست.
سهیل
زنان گرد کالسکه او را گرفته، فریاد میزدند: «ما آقایان و پیشوایان دین را میخواهیم. عقد ما را آقایان بستهاند، خانههای ما را آقایان اجاره میدهند... ای شاه مسلمان! بفرما رؤسای مسلمانان را احترام کنند. ای پادشاه اسلام! اگر وقتی روس و انگلیس با تو طرف شوند ۶۰ کرور ملت ایران، بهحکم این آقایان جهاد میکنند» . از این سخنان بسیار میگفتند. امروز زنان، با همه روبند و چادر، کار بسیاری کردند.
lig sau
حجم
۵۸٫۵ مگابایت
تعداد صفحهها
۸۰۰ صفحه
حجم
۵۸٫۵ مگابایت
تعداد صفحهها
۸۰۰ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان