بریدههایی از کتاب تاریخ مشروطه ایران
۳٫۵
(۸۵)
«چنین بهنظر میرسد که اگر وضع مملکت بر گرفتن خراج شرعی بر صدقات لازمه از زکوۀ و غیرها و بهعبارت اخری اخذالعشر مما ینبت من الارض و طرح جمیع عناوین دیگر و صرف در مصارف اصناف ثمانیه من العاملین و الغارمین و المؤلفه و فی سبیلالله الخ بشود بهشرحی که محتاج بهذکر نیست و جنابعالی محض توجه محیط بهتمام آن میشود کارها اصلاح و زاد فی شرف الاسلام و حصل الشرف فوق الشرف و فیه من الفواید الاسلامیه ما لا یخفی اگرچه مناقشات علمیه در دقیق نظر بسیار است و لکن مقصود بعد از وقوع عمل بر وجه لابدیه بهصحت اسم است و منافع مترتبه بر این اسم و اما طرق دیگر مما علیه ملل الاروبیین فقیه اضمحلال الدین و انحطاط الاسلام و اهله و خوف الوقوع و لو بعد حین فی مفاسد کثیره و بالجمله اگر از اول امر عنوان مجلس عنوان سلطنت جدید بر قوانین شرعیه باشد قائمه اسلام همواره مشید خواهد بود»
Amin D
روزی در پای منبر سیدجمال واعظ در مسجد میرزا موسی، زنی بهپاخاسته چنین گفت: «دولت ایران چرا از خارجه قرض میکند. مگر ما مردهایم؟! من یک زن رختشوری هستم بهسهم خود یک تومان میدهم. دیگر زنها نیز حاضرند» . از اینگونه نمایشها بسیار روی میداد.
maryam_z
گر مسلمانی همین است که ماها داریم خاک بر سر ما مسلمانان
صدراجون من دوست دارم
ملایان نیز که از هر چیز تازهای میرمیدندی
Ali Esmaeili
جنبشی که در زمان ما رخ داده، اگر ما داستان آن را ننویسیم، دیگران چگونه خواهند نوشت؟
دانور🌱
این نه نیک است که بهرشک، نیکیهای کسانی را نپذیریم.
anahita.bdbr
یکی از گرفتاریهای ایرانیان است که پیشآمدها را زود فراموش کنند، و ما میبینیم دستههای انبوهی آنزمانهای تیره گذشته را از یاد بردهاند، و از آسایشی که امروز میدارند خشنودی نمینمایند، و یک چیزی درباید که همیشه روزگار درهم و تیره گذشته را در پیش چشم اینان هویدا گرداند.
ف مرادی
سَرِ شب سَرِ قتل و تاراج داشت
سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت
صدراجون من دوست دارم
عنکبوت ار لانه دارد، آدمی دارد وطن
عنکبوتآسا تو هم دور وطن تاری بِتَن
بهر حفظ لانۀ خود میتند تار عنکبوت
ز عنکبوتی کم نهای، ای غافل از حفظ وطن
عقل کل، مِهر وطن را معنی ایمان شمرد
معنی ایمان بود مهر وطن بیریب و ظن
Ali Esmaeili
ناخشنودی فزونتر گردیده و کمکم رویه تکان و جنبش بهخود گرفت.
پیش از همه تبریز بهکار برخاست و مردم آگهیهای کمپانی را که بهدیوارها چسبانیده بود پاره کردند وبهجای آن نوشتههای شورآمیزی چسبانیدند. امیرنظام گروسی پیشکار مظفرالدینمیرزا و والی شهر بود، ولیعهد از او خواست که با مردم سخت گیرد و به شورندگان کیفر دهد، امیرنظام نپذیرفته و از کار کنارهجویی نمود.
pedram
مشهدی محمدعلیخان میگوید: «امروز من در خطیب نمیبودم. ولی اگر بودمی من نیز گریختمی. این است با خود میاندیشم که ستارخان شدن کار آسانی نیست» .
صدراجون من دوست دارم
«هرکسی که فردا دکان یا حجره خود را باز نکند، کالایش تاراج و خود او کیفر خواهد یافت» .
کاربر ۲۴۰۲۱۵۹
ستارخان پاسخی ساده داده گفت: «ما هیچگاه بهجنگ پیشدستی نمیکنیم و همیشه از آن سوی بهما میتازند و ما جلوشان میگیریم» . سپس حاجی شیخ علیاصغر و دیگران نیز سخنانی راندند. کنسول به ستارخان پیشنهاد کرد که بیرقی از کونسولخانه فرستاده شود و او به دَرِ خانه خود زده در زینهار دولت روس باشد، و نوید میداد که سر قوه سورانی آذربایجان از دولت ایران برای او بگیرد. ستارخان چنین گفت: «جنرال کنسول من میخواهم هفت دولت بزیر بیرق ایران بیاید. من زیر بیرق بیگانه نروم»
Omid Razi
جلوگیری از رواج کالاهای بیگانه یکی از کوششهای آنزمان میبود. در سایه تعرفه گمرکی که گفتیم نوز با روسیان بست، در اندک زمانی کالاهای روسی در ایران بسیار فزون گردیده و مایه بیم همگی شده بود. از اینرو، کوشندگان در همهجا بهجلوگیری از آن کوشیدندی. در تهران دو سید و همدستان ایشان در نشستهای خود چای ندادندی و مردم را بهخریدن و بهکار بردن کالاهای ایرانی وا داشتندی. در اینباره کوششهایی از ملایان اسپهان و دیگر جاها نیز میرفت و از علمای نجف نوشتهها میرسید.
Ali Esmaeili
رعیت بنده نیست و آزاد است، بلکه با خود شاه هم مساوی است
صدراجون من دوست دارم
یک خانی بهپا ایستاده گفت: میدانید فرق مرده با زنده چیست؟ مرده احساس درد نمیکند، و اگر دست و اعضای او را ببرند، درک نمیکند. اما زنده متألم میشود. سپس گفت ما ایرانیان مرده بودیم، ولی اکنون زنده شدهایم
صدراجون من دوست دارم
آه ای آزادگان از دست استبداد داد
بهر چه خود را بهدست جور استبداد داد
یکنفر کز مادرش هنگام زاد، آزاد زاد
خانمان شش هزاران ساله را برباد داد
مردم! از هر گوشهای میآید این فریاد یاد
آه ای آزادگان از دست استبداد داد
خانمان شش هزاران ساله را برباد داد
کاربر ۱۴۸۱۵۸۶
استاد حسن معمار گفت: «اینها سالها است که به الدرم و اشتلم این مردم را چاپیدند و خوردند. ابدا راضی نخواهند شد که جلوگیری از ایشان شود» .
کاربر ۱۴۸۱۵۸۶
روز یکشنبه ۸ دیماه (۱۴ ذیعقده) مظفرالدینشاه که بازپسین روزهای زندگی را بهسَر میبرد بهآن دستینه (امضاء) نهاد و سپس ولیعهد پیروی نمود، بدینسان برای توده ایران «قانون اساسی» داده شد.
کاربر ۱۴۸۱۵۸۶
خلق رجاله که بهپُفی مشتعل، و بهتُفی خاموش میشوند، بهیک اشاره متفرق شدند
Ilay
حجم
۵۸٫۵ مگابایت
تعداد صفحهها
۸۰۰ صفحه
حجم
۵۸٫۵ مگابایت
تعداد صفحهها
۸۰۰ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان