بریدههایی از کتاب زندگانی شاه عباس اول (نسخه کامل دو جلدی)
۴٫۱
(۱۶)
ملا روحی همدانی، از شاعران هزال و بذلهگوی بود. چون یعقوبخان حکمران شیراز را هجو کرد، او به فرمان شاه عباس زبانش را برید.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
شاه عباس که تا آن زمان خود را شاه خراسان میشمرد، از آن تاریخ رسمآ بر تخت سلطنت ایران نشست و در این هنگام هجده سال و دو ماهونیم از عمرش گذشته بود
منمشتعلعشقعلیمچکنم
شاه گفت: «بسیاری از مردم آرزو دارند که روی شاه را ببینند و تو از دیدن روی من پشیمان و شرمگینی؟» دختر جواب داد: «اگر نظر کردن به روی یکی از رعایای ساده شاه گناه و مایه شرمساری باشد، نظر افکندن به روی اعلیحضرت گناهی بزرگتر است!» شاه از نجابت و عفت او خرسند شد. دستور داد وسایل عروسیش را فراهم کردند و به موجب فرمان خاصی حکومت آن دهکده را به او و شوهرش سپرد. از آن پس آنجا به قیز شهری یا شهر دختران موسوم شد که همان شهر میانه است
شهریار
عباس میرزا، که در این زمان یکسال و نیم بیش نداشت، میرزای هرات شد و شاهقلی سلطان نیز همچنان با عنوان لله در مقام امیرالامرایی خراسان باقی ماند.
ketabbaz
«... شاه عباس مردم ناتوان و فقیر را فرزندان خود میشمارد و آنان نیز او را پدر میدانند. ولی مردم زورمند و توانگر را پدر میخواند، تا از ایشان پولهای گزاف بگیرد، و چون مردند مانند پسری ادعای میراث کند، و از این راه پیوسته از اموال بیحساب ثروتمندان قوم چیزی عاید خزانه دولت گردد!»
ابراهیم
از همراهان شاه تنها سه نفر تمام راه را پیاده پیمودند، یکی محمدزمان سلطان بایندری، معروف به کاولی، دیگر مهتر سلمان دنبلی که رکابدارباشی بود، و دیگر میرزا هدایتاللّه اصفهانی. این سه تن در تمام راه مسافت هر منزل را با طنابی که پنجاه ذرع اصفهان و هشتاد ذرع شرعی بود، اندازه میگرفتند و هر فرسنگ شرعی را هزار و دویست ذرع حساب میکردند، تا معلوم شود که از اصفهان تا مشهد چند فرسنگ شرعی است، و ملاجلالالدین محمد یزدی منجم مخصوص شاه حساب آن را نگاه میداشت
منمشتعلعشقعلیمچکنم
منجم مخصوصش ملاجلال مینویسد که در شکارگاه میانکاله در سال ۱۰۰۷ هجری، ۱۷۰ گاو کوهی، ۵۰ روباه، ۶۰ گربه وحشی، ۹ پلنگ و مقدار زیادی خوک به دست خود شکار کرد، و در همانجا در سال ۱۰۱۷ پنجاهوهفت گاو کوهی، ۹۵ خوک، ۲ پلنگ، ۲ شغال، ۵۵ روباه و ۵۱ گربه وحشی زد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
عاقبت نیز کشیدن تنباکو و توتون را قدغن کرد. در سبب این کار نوشتهاند هنگامی که در سال ۱۰۲۷ هجری قمری خلیل پاشا سردار عثمانی را شکست داد، مواجب یک ساله سربازان را یکجا پرداخت، و چون شنید که سربازان هرچه دارند صرف کشیدن توتون و تنباکو میکنند، این کار را قدغن کرد. به حکم او اگر کسی چپق میکشید بینی و لبانش را میبریدند.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
شاه عباس گفت که: «پادشاه باید زندگانی سربازی داشته باشد و همیشه پیشاپیش سپاه خود حرکت کند، تا بتواند بر هر مشکلی فایق آید و در هر کار کامیاب شود. هیچ پادشاهی نباید کاملا به وزیران و سرداران و امرای خویش متکی گردد، و شاهی که امور سلطنت و کشورداری را به اینگونه اشخاص واگذارد، بدبخت خواهد شد. زیرا اینگونه مردم بیشتر در اندیشه منافع خویش و گرد کردن مال و تحصیل قدرت و راحتند، و برای پیشرفت کار ولینعمت دلسوزی نمیکنند.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
داستان زیر که از سفرنامه یکی از سفیران اروپایی نقل میشود، نیکوترین دلیل سادگی لباس اوست. وی مینویسد:
«... روزی در شهر ایروان پیش شاه روی قالی نشسته بودم، قضا را در همان حال چند تن از ترکان عثمانی، که اسیر سپاه ایران شده بودند، وارد شدند تا از شاه طلب بخشایش کنند. چون شاه لباس کهنه سرخی در بر داشت و لباس من از پارچه ابریشمین سرخ بود، و پای خود را هم به سبب آنکه نمیتوانستم به تقلید ایرانیان «دوزانو» بنشینم، اندکی دراز کرده بودم، اسیران ترک مرا به جای شاه گرفتند و به پای من افتادند تا آن را ببوسند. من بسیار ترسیدم و دو پا را به شتاب جمع کردم... شاه نگاهی تمسخرآمیز به من افکند و قهقهه آغاز کرد... »
منمشتعلعشقعلیمچکنم
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۴۰۰ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۴۰۰ صفحه
قیمت:
۲۶۶,۰۰۰
تومان