بریدههایی از کتاب عاشقی یعنی جدایی
۳٫۱
(۲۱)
بنابراین بهخاطر سپردن این نکته مهم است که عقدهها موجودیتهایی خنثی نیست و روان بشر نیز شبیه به موزه نیست. روان انسان قدرتی همچون یک اقیانوس دارد که بهطور مداوم محتویاتش را در درون خود به حرکت درمیآورد. ماهیهای این اقیانوس، عقدههایی است که با آنها مواجه میشویم. گاهی اوقات دوستداشتنی، گاهی وحشتناک، این حیات و سرزندگی آنهاست که رشد فردی را میسر میسازد. آنها قابل تغییر و اصلاح است و در اثر تعامل آگاهانه ما، خودمختاری تنشزای خود را ازدست میدهد.
همای
در حقیقت، مردسالاری خیلی بیشتر از قدرت اجتماعی و سیاسی سازمانیافته خودنمایی میکند. مردسالاری، موجودیتی انتزاعی و مستقل از ما نیست؛ بلکه قبل از هر چیز و بیش از هر چیز در درون ماست
همای
فکر میکردم عشق زندگی آسانتری را برایم رقم میزند. در عوض به من ثابت شد که عشق چیزی نیست جز موضوعی پیچیده و بیانتها.
همای
جنسیت، معنویترین تجلی حیات است، زیرا بخشی از رازی است که زندگی را پدید آورده و ساماندهی میکند. داشتن تقسیمبندی سختگیرانه بین معنویت و جنسیت، به معنای داشتن دیدگاهی محدود نسبت به زندگی است. دیدگاهی که نمیخواهد بپذیرد علت اصلی وجود ما در جهان، خلقت و زادن است.
شاپرک
عقده مادری منفی که حاصل رابطه او با مادرش است، تا ابد نزدیک شدن هر زن دیگری را به او غیرممکن میسازد. زنی که عشق صادقانه او را میپذیرد، با مرگ بازی میکند.
محمدرضا
قدرت عقدههای منفی در افرادی که فاقد عزتنفس هستند، چنان زیاد است که آنها هر آنچه موجب آسایش و راحتیشان شود، نابود میکنند. هرگاه چیزی یا کسی را پیدا کنند که میتواند برایشان مفید باشد، عقدهها دست به کار میشوند و آنها را با بدبینی به ستوه میآورند و به این ترتیب هر روزنه امید مبنی بر اینکه این موهبت برایشان کارگر واقع شود، از بین میرود.
سیندرلا با کتونی
اگر مردی از عواطف خود استفاده نکند، آنیمای او حق خود را از طریق یاغیگری و هوسرانی مطالبه میکند.
الهام
عشق نیروی پیونددهنده قدرتمندی است که ازطریق خواستن شدید و رنج ما را بهطور اتفاقی در مسیر یکدیگر قرار میدهد. اکنون میدانم عشق نیرویی است که ما را به رویارویی با خود و نیز دیگران سوق میدهد. ما به واسطه موانعی که بر سر راه عشق پدید میآید، شناخت و کشف خود را آغاز میکنیم. بنابراین باید گفت، عشق به ما زخم میزند، ما را آسیبپذیر میسازد و به زمین میزند تا بتوانیم آن را با تمام شکوه و جلالش احساس کنیم و آنگاه با فروتنی بیشتری آغوش خود را به روی خوشبختی و سعادت بگشاییم.
Leily22
یک عنصر مهم تفکر فرویدی این است که پسر باید از ترس اخته شدن توسط پدر، میل خود به رابطه جنسی با مادرش (زنای با محارم) را از سر بیرون کند.
mhzm
وقتی به دیگران نزدیک میشویم، به دنبال حسی از تعلق و وابستگی هستیم. وقتی فاصله ایجاد میکنیم، در صدد کشف فردیت خود هستیم. اینکه چگونه این عملکرد دوگانه را انسجام میبخشیم، تأثیر تعیینکنندهای در زندگی عشقی ما دارد، زیرا تمام رخدادهای زندگی بین دو قطب ادغام و جدایی روی میدهد.
ماهور
با گذشت زمان، فهمیدم عشقورزی من، راهی بود برای جبران پوچیای که در درونم احساس میکردم. از طریق عشق ورزیدن، ویژگیهای درونم را پنهان میکردم، چون نمیدانستم با آنها چه کنم. میخواستم زنی را در زندگیم دوست داشته باشم تا مجبور نباشم در تنهایی با درونم زندگی را سپری کنم.
El Santo
بر این باور بودم که اگر با دختر مناسبی آشنا شوم همه چیز روبه راه خواهد بود. امروز، چهلوپنج سال دارم، تنها زندگی میکنم و فرزندی ندارم. شریکی برای زندگی دارم، اما هریک در آپارتمانهای مجزا زندگی میکنیم.
فکر میکردم عشق زندگی آسانتری را برایم رقم میزند. در عوض به من ثابت شد که عشق چیزی نیست جز موضوعی پیچیده و بیانتها.
El Santo
من بر این باورم که ما باید با مادرانمان رفتار محترمانه و مشفقانهای داشته باشیم. همچنین باید سرنوشتی را که تاریخ برایشان رقم زده است، بپذیریم و آن را مورد تأمل قرار دهیم. کهنالگویی که الهامبخش بیشترین ایثارگری است، باید چونان سرزمینی تلقی شود که فرد بهطور موقت در آن سکونت دارد. بنابراین حتی اگر این سرزمین به تمامی مادر را با موهبتهایش تغذیه کرده است، او باید یک روز بپذیرد که آن را ترک گوید و به دنبال رشد و پرورش خود برود. بدین معنا که باید غم، ناامیدی و افسردگی ناشی از مادری بازنشسته را بپذیرد و سپس ورق را برگرداند و زند
همای
با گذشت زمان، فهمیدم عشقورزی من، راهی بود برای جبران پوچیای که در درونم احساس میکردم. از طریق عشق ورزیدن، ویژگیهای درونم را پنهان میکردم، چون نمیدانستم با آنها چه کنم. میخواستم زنی را در زندگیم دوست داشته باشم تا مجبور نباشم در تنهایی با درونم زندگی را سپری کنم.
.
زنان سعی میکنند با زدن، جیغ کشیدن و رقصیدن، راه برونرفتی از این مبدأ عظیم انرژی بیابند. آنها میتوانند سموم توهینآمیز را آزاد و بنابراین ساختار روانشناختی خود را پاکسازی کنند.
mhzm
وقتی دختر بر این باور باشد که بهتر از مادرش قادر به درک احساسات پدرش است، نوعی رقابت ناخودآگاه بین مادر و دختر شکل میگیرد. من شاهد این قسم رقابت پنهانی بودهام و دیدهام که دختر به بزرگسالی میرسد و عشاقی همسنوسال پدرش را انتخاب میکند. او از این طریق میخواهد نشان دهد که درست به اندازه مادرش باهوش است و بهتر از او مردها را درک میکند و اگر والدین از هم جدا شوند، ممکن است دختر با استفاده از چنین وضعیتی به مادرش نشان دهد که باید میتوانست شوهرش را نگاه دارد و از تمام این درد و رنج اجتناب نماید.
mhzm
وقتی دختری قربانی زنا میشود، ممکن است جراحت وارد آمده بر تمامیت جسمانی او حتی او را وادار سازد تا جسمش را که بهدست پدر ناپاک شده است به «همه مردان» تسلیم نماید. درعین حال که چنین میکند، در فضای بسیار کوچکی از وجود خویش که آن را بکر نگاه میدارد، پناه میگیرد، اما آن را به یک عاشق یا دلال محبت تقدیم خواهد کرد.
mhzm
در حقیقت، در اینجا فردی را داریم که از عزتنفسی چنان زخمخورده رنج میبرد که خود را فردی خودمحور تلقی میکند. اما حقیقت ساده این است که این عزتنفس متزلزل، نیازی بیامان به ارتقا یافتن ازطریق نظرات و تحسینهای مثبت دیگران دارد. به همین دلیل است که اینگونه افراد بهطور دائم خود و کارهایی را که انجام میدهند به نمایش میگذارند، درست همانطور که کودک میخواهد به هر قیمتی شده بهخاطر نقاشیای که ترسیم کرده مورد تشویق و تحسین قرار گیرد.
mhzm
قدرت عقدههای منفی در افرادی که فاقد عزتنفس هستند، چنان زیاد است که آنها هر آنچه موجب آسایش و راحتیشان شود، نابود میکنند. هرگاه چیزی یا کسی را پیدا کنند که میتواند برایشان مفید باشد، عقدهها دست به کار میشوند و آنها را با بدبینی به ستوه میآورند و به این ترتیب هر روزنه امید مبنی بر اینکه این موهبت برایشان کارگر واقع شود، از بین میرود
همای
کهنالگوی مادر، این عقده شامل تضادهایی است که طیفی از مادر نابودگر وحشتناک تا مادر مهربان و پرورشدهنده را دربرمیگیرد. در حقیقت، این همان عاملی است که فرایند درمانی را ارزشمند میسازد، زیرا جزء غیرفعال کهنالگو را بیدار میکند.
همای
حجم
۳۱۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
حجم
۳۱۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
قیمت:
۹۴,۰۰۰
۵۶,۴۰۰۴۰%
تومان