مردان رفتارشان به مانند عموم جامعه است اما زنان شبیه هیچ کس نیستند
Nasrin mohseninia
دیگر دربارهی همهی آنچه که گمان میکنی حل نشدنی و جانکاه است، تأمل نخواهی کرد.
Pariya
در داستانهای عاشقانه تنها با موضوع داستان سروکار داریم، نه عشق.
arman eghbali
مردان رفتارشان به مانند عموم جامعه است اما زنان شبیه هیچ کس نیستند
sadaf
رنگهای سبز در نقاشی با ترکیب رنگ آبی و زرد حاصل میشود اما سبزی چمنزار آمیزهای از آبی و زرد نیست؛ ترکیبی از خاکستری و سیاه است. خاکستری از یک هفته کار و سیاه از یکشنبهای که به واقع هرگز یکشنبه نیست. هیچچیز؛ جز روزی قبل از هفتهی کاری دیگر. گفتنیها زیاد است؛
sadaf
زن و شوهرها کسانی هستند که یا در سیسالگی بازنشست شده یا این که زندگی پر رنجی را برای خویش رقم میزنند.
BehRad
هیچ گیاهی نباید خشک و یا خیلی بلند باشد. نه بمیرد و نه چنین زندگی را تجربه نماید.
shabnam
تنها عاملی که موجب میشود، شغلی را هرگز ترک نکرد، این است که آن پیشه به تو حس خشنودی ندهد و نقطهی پایانی بر سرگرمیهای آنی باشد.
عاطفه
اصلاً زوجی را که به معنای واقعی زن و شوهر باشند، نمیشناسی. هرگز نتوانستهای با چنین موردی برخورد داشته باشی. تو تنها دو شخص سوا از هم و منفرد دیدهای؛ نه یگانگی و یکپارچگی آنان را
sadaf
با همسرش مراودهی کوتاهی دارد. وی کنترلی بر روند حوادث ندارد. او به فکر جدایی و در اندیشهی طلاق است.
حکایت نهفته از اینجا و زیر این گنبد بیکران، آغاز میشود. مرد چیزی نمیگوید. مطلقاً هیچ عمل خاصی انجام نمیدهد. اشکی نمیریزد؛ عزایی نمیگیرد. نه رنجی از توهین و نه حتی افسردگی... شب هنگام، همهی چراغهای خانه را روشن کرده و مترصد است؛ چشم انتظار خانهای پر از نور و روشنایی. زن نیمههای شب بازمیگردد. به اتاق خواب میرود. کنار هسرش دراز کشیده و برای مدتی طولانی فقط بیصدا اشک میریزد. این قبیل داستانها، قرنها همین گونه بوده و بعد به اتمام رسیده است. مردی که زن، عاشقش بوده، او را ترک مینماید. او میرود اما همسرش همچنان آنجاست. آنها همچنان در ساختمانی که اطرافش سبز است، زندگی میکنند. همچنان هر روز در ساعتهایی مشخص از افرادی مشابه، مراقبت مینمایند.
JONEOR