«خوب شما زندگی میکنید تا چیزی یاد بگیرید، درست نمیگم؟» سپس همه به عمق دنیای خودشان فرو رفتند و دیر یا زود خوابشان برد.
sara
دنیایی که در آن آدمها همدیگر را در آغوش میگیرند و میبوسند و شبها کنار هم میخوابند و ناگهان نیمهشب در تاریکی از خواب بیدار میشوند و دستانی را حس میکنند که به دورشان حلقه شده و دست دراز میکنند و میگویند: «بغلم کن، خواب بدی دیدم».
nastaran_rm_
«خوب شما زندگی میکنید تا چیزی یاد بگیرید، درست نمیگم؟
nastaran_rm_
واقعا بُعد دیگر زندگی چه حسی میتواند داشته باشد؟ دنیایی که در آن آدمها همدیگر را در آغوش میگیرند و میبوسند و شبها کنار هم میخوابند و ناگهان نیمهشب در تاریکی از خواب بیدار میشوند و دستانی را حس میکنند که به دورشان حلقه شده و دست دراز میکنند و میگویند: «بغلم کن، خواب بدی دیدم».
hedgehog
واقعا بُعد دیگر زندگی چه حسی میتواند داشته باشد؟ دنیایی که در آن آدمها همدیگر را در آغوش میگیرند و میبوسند و شبها کنار هم میخوابند و ناگهان نیمهشب در تاریکی از خواب بیدار میشوند و دستانی را حس میکنند که به دورشان حلقه شده و دست دراز میکنند و میگویند: «بغلم کن، خواب بدی دیدم».
شیرین
میگفت: «بخندید تا دنیا همراه با شما بخندد.» البته شعارش بیشتر این بود: «زندگی واقعا معرکه است. البته اگر کم نیارید و خودتان را نبازید.»
Sajad
«ببین عزیزم، اگر در زندگیات شخص خاصی هست که تو بتوانی هر شب به او شب بخیر بگویی و بخوابی، بدان نسبت به خیلی از آدمها از نعمت بالایی برخورداری. چرا به قضیه اینطوری نگاه نمیکنی؟»
vafa1373