بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بخش زنان و زایمان | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب بخش زنان و زایمان اثر دوریس لسینگ

بریده‌هایی از کتاب بخش زنان و زایمان

۳٫۱
(۱۴۴)
واقعا بُعد دیگر زندگی چه حسی می‌تواند داشته باشد؟ دنیایی که در آن آدم‌ها همدیگر را در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و شب‌ها کنار هم می‌خوابند و ناگهان نیمه‌شب در تاریکی از خواب بیدار می‌شوند و دستانی را حس می‌کنند که به دورشان حلقه شده و دست دراز می‌کنند و می‌گویند: «بغلم کن، خواب بدی دیدم»
ساجده 😅💞
«آه متاسفم اما اصلا نمی‌توانم جلوی گریه‌ام را بگیرم. هیچ وقت تا حالا نشده تنهایی بخوابم. همیشه تام کنارم بوده...»
علاقه مند کتاب
شوهر آن زن او را نوازش می‌کرد تا یه لقمه چیزی بخورد و زن هم ناله می‌کرد که هیچ میلی به غذا ندارد. زن یه خرده گریه کرد اما وقتی شوهرش مثل یک پدر او را آرام کرد دست از گریه برداشت و با حرف شنوی روی تخت نشست و کاسه‌ی فرنی‌اش را در دست گرفت. مرد قاشق قاشق غذا در دهانش می‌گذاشت و هر از گاهی قاشق را کنار می‌گذاشت تا با یک دستمال بزرگ بسیار سفید و مدل قدیمی اشک‌های زنش را پاک کند.
علاقه مند کتاب
«خوب شما زندگی می‌کنید تا چیزی یاد بگیرید
نازنین
«خوب شما زندگی می‌کنید تا چیزی یاد بگیرید، درست نمی‌گم؟»
علاقه مند کتاب
این بخش از بیمارستان مخصوص بیماری زنان بود که زن‌ها به شوخی اسمش را گذاشته بودند بخش زنان و زایمان. هر هفت بیمار دیگر در این بخش زنانی بودند که عمل جراحی داشند یا قرار بود عمل شوند یا تحت معالجه قرار بگیرند. بیماری هیچ کدامشان حاد نبود و در مقایسه با بخش‌های دیگر بیمارستان ظاهرا به بیماران این بخش بیشتر خوش می‌گذشت. اما احتمال وجود افسردگی چندان بعید هم به نظر نمی‌رسید.
کتاب خوان
«زندگی واقعا معرکه است. البته اگر کم نیارید و خودتان را نبازید.»
♡Sara♡
واقعا بُعد دیگر زندگی چه حسی می‌تواند داشته باشد؟ دنیایی که در آن آدم‌ها همدیگر را در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و شب‌ها کنار هم می‌خوابند و ناگهان نیمه‌شب در تاریکی از خواب بیدار می‌شوند و دستانی را حس می‌کنند که به دورشان حلقه شده و دست دراز می‌کنند و می‌گویند: «بغلم کن، خواب بدی دیدم».
flora
واقعا بُعد دیگر زندگی چه حسی می‌تواند داشته باشد؟ دنیایی که در آن آدم‌ها همدیگر را در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و شب‌ها کنار هم می‌خوابند و ناگهان نیمه‌شب در تاریکی از خواب بیدار می‌شوند و دستانی را حس می‌کنند که به دورشان حلقه شده و دست دراز می‌کنند و می‌گویند: «بغلم کن، خواب بدی دیدم».
ساجده 😅💞
«راستش من و همسرم از زمان ازدواجمان تا الان حتی یک شب هم جدا از هم نخوابیده‌‌ایم. از زمان ازدواج یعنی ۲۵ سال». همین که زن این جملات را شنید در حالیکه اشک دیوانه‌وار روی ژاکت خوشگل صورتی رنگش می‌ریخت به شدت حرف‌های او را با سر تایید کرد.
علاقه مند کتاب

حجم

۱۴٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

حجم

۱۴٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

قیمت:
رایگان