بریدههایی از کتاب اعتراف
۴٫۳
(۱۱۲)
مبانی مذهبی که در کودکی آموخته بودم به تدریج رنگ باخت، این در مورد دیگران نیز صدق میکند با این تفاوت که به علت مطالعه و تعمق زیاد در کودکی خیلی زودتر ایمان خود را از دست دادم. وقتی شانزده سال داشتم از خواندن دعا دست کشیدم و رفتن به کلیسا و روزه گرفتن را به دست فراموشی سپردم. دیگر هیچ اعتقادی به آنچه که در کودکی فرا گرفته بودم نداشتم.
.
من در مورد آدمهایی که سابقهای چون خودم دارند صحبت میکنم، مردمی که با خودشان صادقاند نه آدمهایی که با ادعای دینداری در طلب منافع دنیوی خویش میباشند. (این افراد از جمله بیایمانترین مردم هستند چون دینی که برای کسب مال دنیا باشد ایمان نیست.) کسانیکه مثل ما هستند خود را در شرایطی احساس میکنند که پرتو آگاهی و زندگی بنای ناپایدار ایمان آنان را از میان برده است به همین دلیل نیز آن را نادیده میگیرند.
.
دلیل بازگشت او از اعتقاداتش این نبود که افکار برادرش را پذیرفته و در آن سهیم شده یا موضوع را برای خود تجزیه و تحلیل کرده است، بلکه گفتهی برادرش چون ضربهی کوچکی بر دیواری که خود در حال فروپاشی بود، عمل کرد. سخنان برادرش به او نشان میدهد که قلبش از مدتها پیش تهی از ایمان واقعی بوده و دعا و عبادتش عملی بیهوده است. وقتی پوچی و بیهودگی عمل خود را دریافت دیگر نمیتوانست ادامه دهد.
.
امروزه نیز چون زمانهای گذشته، مذهبی که به زور آموخته شده در طول زندگی به تدریج ضعیف میشود و فرد از اصولی که در کودکی فرا گرفته جدا شده و در مقابل آن قرار میگیرد، به تدریج این اعتقادات بدون بر جای گذاشتن هیچ نشانهای از زندگی فرد بیرون میرود.
.
به یاد دارم هنگامیکه یازده ساله بودم یکی از پسران دبیرستان به نام والودیا که مدتهاست از این جهان رخت بربسته، روز یکشنبه به دیدار ما آمد و در مورد آخرین کشف خود در مدرسه صحبت کرد. او کشف کرده بود که خدایی وجود ندارد و آنچه به ما میآموزند ساخته ذهن بشر است.
.
امروزه نیز مانند گذشته، افرادی که ادعا میکنند پایبند کیش ارتدوکس هستند معمولاً آدمهای کوتهفکر، خشن و بیبندوباری هستند که میخواهند خود را مهم جلوه دهند. در حالیکه در میان افرادی که ادعا میکنند پایبند اعتقادات مذهبی نیستند صداقت، هوش، درستی، خوشاخلاقی و پایبندی به اخلاقیات بیشتر دیده میشود
.
انگار کسی به من میگفت: «همین است، ببین و به خاطر بسپار» و بیدار شدم.
zbabaxni
برخی انسانها عاجز از درک و فهم این حقیقتاند که زندگی پوچ و عبث است.
.
«من و آرزوهایم چه خواهیم شد؟»
.
هرگاه تسلیم آرزوهای پست و حقیر میشدم مورد تشویق و تحسین واقع میشدم. صفاتی چون بلندپروازی، قدرتطلبی، خودپسندی، غرور، خشم و انتقام مورد تأیید و احترام دیگران بود.
.
امروزه نیز چون زمانهای گذشته، مذهبی که به زور آموخته شده در طول زندگی به تدریج ضعیف میشود و فرد از اصولی که در کودکی فرا گرفته جدا شده و در مقابل آن قرار میگیرد، به تدریج این اعتقادات بدون بر جای گذاشتن هیچ نشانهای از زندگی فرد بیرون میرود.
کاربر ۸۸۲۴۰۱
وقتی به علوم نظری پناه بردم با خود گفتم: «همه آدمیان طبق اصول معنوی و ایدهآلهایی که آن را هدایت میکند زندگی میکنند. این ایدهآلها را میتوان در مذاهب، علوم، هنر و انواع حکومتها جستجو کرد. وقتی این آرمانها متعالی شود انسان نیز به سوی آرامش بیشتر پیش میرود. من هم بخشی از انسانها هستم، بنابراین وظیفهی من پیشبرد، شناخت و درک این آرمانهاست.
joe more
سؤال: چرا زندگی میکنم؟
پاسخ: در فضای لایتناهی و در زمان لایتناهی اجزای بسیار کوچک با پیچیدگی لایتناهی جهش مییابند. هرگاه قادر به درک این قانون شدی علت زیستن خویش را هم در خواهی یافت.
joe more
ایمان نیرو و توان زندگی است. اگر کسی بخواهد زندگی کند باید به چیزی ایمان بیاورد. بدون ایمان نمیتوان زیست. بدون ایمان به این باور خواهیم رسید که زندگی پوچ است و با مرگ پایان میپذیرد.
میـمْ.سَتّـ'ارے
معنای زندگی در دانشی غیرمنطقی نهفته است و آن دانش ایمان است
ali bashardoost
در حالیکه در میان افرادی که ادعا میکنند پایبند اعتقادات مذهبی نیستند صداقت، هوش، درستی، خوشاخلاقی و پایبندی به اخلاقیات بیشتر دیده میشود.
samira
اصول مذهبی در مدرسه تدریس میشود، دانشآموزان را به کلیسا میفرستند و کارکنان رسمی باید در مراسم مذهبی شرکت کنند. اما فردی که متعلق به جرگهی ما میباشد، یعنی کسی که نه به مدرسه میرود و نه دارای کار دولتی است میتواند سالها بدون اینکه حتی به مذهب فکر کند یا به کلیسا برود به زندگی خود ادامه دهد. در گذشته نیز این چنین بوده است.
امروزه نیز چون زمانهای گذشته، مذهبی که به زور آموخته شده در طول زندگی به تدریج ضعیف میشود و فرد از اصولی که در کودکی فرا گرفته جدا شده و در مقابل آن قرار میگیرد، به تدریج این اعتقادات بدون بر جای گذاشتن هیچ نشانهای از زندگی فرد بیرون میرود.
رهگذر
فریاد برآوردم: «خدایا، به من رحم کن، نجاتم بده! راه راست را به من نشان بده!»
Dexter
در ذهن خود عقاید کانت و شوپنهاور را در مورد عدم امکان وجود خداوند مرور میکردم. حالا نظریه آنها را رد میکردم. با خود گفتم علت و معلول بحثی جدا از زمان و مکان است و علت هستی همه ما اوست.
Dexter
شروع به مطالعهی مذاهب مختلف از جمله اسلام و مسیحیت کردم.
Dexter
حجم
۷۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۷۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰۵۰%
تومان