بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اعتراف | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اعتراف

بریده‌هایی از کتاب اعتراف

۴٫۳
(۱۱۲)
با ادراک خداوند، آزادی و نیکی است که پاسخی منطقی می‌یابیم. اما نمی‌توان آن را با منطق و استدلال ثابت کرد.
zohreh
در حقیقت ایمان نیرو و توان زندگی است. اگر کسی بخواهد زندگی کند باید به چیزی ایمان بیاورد. بدون ایمان نمی‌توان زیست. بدون ایمان به این باور خواهیم رسید که زندگی پوچ است و با مرگ پایان می‌پذیرد.
zohreh
هر مذهبی همیشه پاسخی برای ارتباط انسان فانی و جهان باقی داشته است، با داشتن ایمان درمی‌یابیم که انسان فانی با مرگ نابود نمی‌شود. تنها ایمان است که امکان زندگی بشر را فراهم می‌سازد.
zohreh
ایمان از آغاز خلقت ادامه زندگی انسان را میسر ساخته و همه جا و همه وقت تأثیر مثبت آن وجود داشته است.
zohreh
وقتی در مورد مردم اطراف و کشورهای دیگر و مردم زمان‌های گذشته و معاصر با خودم بیش‌تر بررسی کردم به همان نتیجه رسیدم، هر کجا ایمان باشد زندگی نیز وجود دارد.
zohreh
اگر جادوگری می‌آمد و می‌گفت می‌تواند تمام آرزوهایم را برآورده سازد نمی‌دانستم چه بگویم و چه بخواهم.
zohreh
زندگی‌ام دچار وقفه شده بود. می‌توانستم نفس بکشم، غذا بخورم، بنوشم و بخوابم. این کارها اجتناب‌ناپذیر بود. اما احساس زنده بودن نمی‌کردم چون هیچ آرزویی نداشتم. اگر چیزی می‌خواستم از پیش می‌دانستم که با به دست آوردن آن به هیچ نتیجه‌ی مطلوبی نخواهم رسید.
zohreh
در این شرایط، وقتی زندگی یکنواخت می‌شد همان سؤالات ذهنم را مشغول می‌کرد: «چرا؟ بعد از این چه خواهد شد؟
zohreh
زندگی‌ام یکنواخت شده بود. انگار نمی‌دانستم چگونه زندگی کنم یا چه کنم، سرگردان و ناامید بودم.
zohreh
حالا دیگر تنها چیزی که برایم حقیقت مسلم بود این بود که می‌نوشتم، یعنی می‌نوشتم تا زندگی کنم تا برای خود و خانواده‌ام ‌زندگی بهتری بسازم.
zohreh
پانزده سال دیگر هم به این منوال گذشت. در این پانزده سال، علیرغم این‌که می‌دانستم نویسندگی کار بیهوده‌ای است اما همچنان می‌نوشتم. من قبلاً هم گرفتار وسوسه نویسندگی شده بودم، می‌دانستم درآمد خوبی دارد. بنابراین وقت خود را به خاطر بهبود شرایط مالی و یافتن پاسخی برای سؤالاتم در مورد معنای کلی زندگی به نویسندگی اختصاص دادم.
zohreh
تلاش برای رسیدن به کمال فردی جای خود را به تلاش برای کمال جمعی داده بود. یعنی برای پیشرفت و کسب بهترین‌ها برای خانواده و خودم کار می‌کردم.
zohreh
پس از بازگشت ازدواج کردم. شرایط جدید زندگی شاد خانوادگی مرا از جستجوی معنای اصلی زندگی بازداشت.
zohreh
این خستگی به علت سردرگمی من بود، تلاش برای تدریس کسالت‌آور بود، کارهای مدرسه پیچیده بود و کار مجله نفرت‌انگیز.
zohreh
شاید اگر تا پنجاه سالگی هم به همین منوال می‌گذشت ناامیدی من بیش‌تر می‌شد، یک راه را هنوز تجربه نکرده بودم، راه رهایی من تشکیل خانواده بود.
zohreh
دوره‌ی آزادی بردگان بود که دوباره به روسیه بازگشتم. شروع به آموزش مردم بیسواد کردم و برای مردم باسواد به چاپ مجله اقدام کردم. همه چیز خوب به نظر می‌رسید، اما احساس کردم که از نظر عقلی کاملاً سالم نیستم و نمی‌توانم مدت طولانی به کار خود ادامه دهم.
zohreh
حالا که به خاطر می‌آورم برای رسیدن به امیال جاه‌طلبانه تدریس چگونه از اصل موضوع دور می‌شدم برایم بسیار جالب است.
zohreh
در آن گروه بزرگ ادبی می‌دیدم که هرکس روش تدریس متفاوتی دارد. در بحث‌ها سعی داشتیم عدم آگاهی خود را از دیگری پنهان کنیم. اما حالا با بچه‌های روستایی این مشکل را نداشتم و به آن‌ها اجازه می‌دادم هر رشته‌ای را که دوست دارند مطالعه کنند.
zohreh
در حقیقت، هنوز هم با همان مشکل مواجه بودم، چگونه می‌توانستم آموزش دهم در حالی‌که نمی‌دانستم چه می‌آموزم.
zohreh
به خود می‌گفتم تا کنون ظهور و تجلی کمال نیز نادرست بوده است.
zohreh

حجم

۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان