بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زنده بگور | صفحه ۲۸ | طاقچه
کتاب زنده بگور اثر صادق هدایت

بریده‌هایی از کتاب زنده بگور

نویسنده:صادق هدایت
انتشارات:طاقچه
امتیاز:
۴.۲از ۲۵۲ رأی
۴٫۲
(۲۵۲)
دیگر نه آرزویی دارم و نه کینه‌ای، آنچه که در من انسانی بود از دست دادم،
h a n a
اونا بخیال خودشون اربابی و آقایی نمی‌کنن مگه از دولت سر کوری و کری مردمونشون!»
آرین
فقط در کشور کرها و کورها این لقبو به آب اینجا دادن، اما اگه برادرات حس آزادی ندارن بیخود وخت خودتو تلف نکن، چون آب زندگی بدردشون نمی‌خوره.»
آرین
دختر خندید و جواب داد: «همیه آبها آب زندگیس، این آب چشمه مخصوصی نداره.»
آرین
یه پر از من بکن و همیشه با خودت داشته باش
آرین
مخلص کلوم، مردم با فقر و تنگدستی زندگی می‌کردند و کم کم مرض کوری از زرافشان بماه تابان سرایت کرد و کری هم از ماه تابان به کشور زرافشان سوغات رفت.
آرین
چه درد سرتان بدهم، آنقدر پیزر لای پالان حسینی گذاشتند و در چاپلوسی و خاکساری نسبت باو زیاده روی کردند و متملق‌ها و شعرا و فضلا و دلقکها و حاشیه نشینها دمش را توی بشقاب گذاشتند و او را سایه خدا و خدای روی زمین وانمود کردند که کم کم از روی حسینی بالا رفت.
آرین
کلاغ سومی: «آب زندگیس؛ اما اگه آب زندگی بمردم بدن و گوششون واز بشه دیگه زیر بار ارباباشون نمی‌رن، اینایی رو که می‌بینی باین درخت دار زدن میخواسن گوش مردمو معالجه بکنن!
آرین
با دستگاه وافور طلا بافور می‌کشید
آرین
این حالتی که او بخودش گرفته بود بنظرم ساختگی می‌آمد، فکر می‌کردم که او همیشه باید بدود، بازی و شوخی بکند، نمی‌توانستم تصور بکنم که در مغز او هم فکر می‌آید، نمی‌توانستم باور بکنم که ممکن است او هم غمناک بشود، من هم از حالت بچگانه و لاابالی او خوشم می‌آمد.
آرین

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۴۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۵ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۴۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۵ صفحه