پس چرا ما نتوانیم که اینسان باشیم؟
بهخودآییم و بخواهیم که:
انسان باشیم!
mojan
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوشتر از اینات ندانم.
آرام
به آسانی، مرا از من ربودی
Mahdi T
بیتو، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
Mahdi T
خوب خوب نازنین من!
نام تو مرا همیشه مست میکند
بهتر از شراب
بهتر از تمام شعرهای ناب!
نام تو، اگرچه بهترین سرود زندگیست
من تو را به خلوت خدایی خیال خود:
«بهترین بهترین من» خطاب میکنم،
بهترین بهترین من!
Sepehroo
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ؛
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ!
مادربزرگ علی💝
هزار سال به سوی تو آمدم،
افسوس!
هنوز دوری! دور از من، ای امید محال
هنوز دوری، آه، از همیشه دورتری!
همیشه، اما، در من کسی نوید میدهد
که میرسم به تو!
شاید هزار سال دیگر
Sepehroo
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید،
برگهای سبز بید،
عطر نرگس، رقص باد،
نغمه شوق پرستوهای شاد،
خلوت گرم کبوترهای مست...
نرم نرمک میرسد اینک بهار،
خوش به حال روزگار!
چوغوروک
ای کودک من، مال بیندوز.
وان علم که گفتند، میاموز!
سپهر
«یکسو نگریستن و یکسان نگریستن»
معجزه ی سپاسگزاری