بریده‌هایی از کتاب مرگ کسب و کار من است

بنابراین، اگر می‌شد از نو شروع کرد شما دیگر این کار را نمی‌کردید؟ به سرعت گفتم: ــ چرا. اگر به‌ام امر می‌کردند دوباره همین کار را می‌کردم. یک لحظه نگاهم کرد، رنگ صورتی پوستش قرمز شد و با تنفر گفت: ــ یعنی برخلاف وجدان‌تان عمل می‌کردید! خبردار ایستادم، راست جلو رویم را نگاه کردم و گفتم: ــ معذرت می‌خواهم! فکر می‌کنم شما منظور مرا درک نمی‌کنید. در حد من نیست که هرجور فکر می‌کنم عمل کنم: وظیفه‌ی من فقط و فقط اطاعت است و بس.

پیشوای ما آدولف هیتلر یک بار برای همیشه شرافت اس. اس. را به صراحت معین کرده است. او شعارِ گروه برگزیده‌اش را با این جمله بیان می‌کند: «شرفِ تو، وفاداری تو است!»

پیشوای ما آدولف هیتلر یک بار برای همیشه شرافت اس. اس. را به صراحت معین کرده است. او شعارِ گروه برگزیده‌اش را با این جمله بیان می‌کند: «شرفِ تو، وفاداری تو است!» ... بنابراین از این پس همه‌چیز به طور کامل ساده و روشن است. دیگر هیچ‌گونه مسأله‌ی وجدانی برای‌مان پیش نمی‌آید؛ همین‌قدر کافی است که شخص وفادار باشد و به عبارت دیگر: اطاعت کند!

شیطان، شیطان نبود، جهود بود.

قرن بیستم دست‌کم این یک خاصیت را داشت که توانست حقیقت را تو کله‌ی پوک آدمیزاد جماعت فروکند و به‌اش بفهماند که یک «قهرمان لاهوتی» نیست و «جسمی یزدانی و روانی فسادناپذیر» ندارد؛ بلکه ذره‌ی ناچیزی است از جسمی مفلوک، که در فضای بین‌الکواکب سرگردان است و گرفتارِ دست و پا بسته‌ی جنگِ ازلی ابدی وقفه‌ناپذیری است که در آن حق با طرفِ قوی‌تر است؛ و تازه، طرف قوی‌تر هم همیشه‌ی خدا «قوی‌تر» نمی‌ماند؛ و درست به همین دلیل تا زور و قدرت و پول و قانون تو چنگ‌اش افتاد باید همه‌ی زورش را یک‌جا بزند که هر چه بیشتر ازش بهره‌کشی کند!»

آنچه محقق است این است که فاجعه‌ی غیرقابلِ توجیهِ هیروشیما برای تسلیمِ بی‌قید و شرطِ ژاپن کافی بود، و تکرار آن در ناگازاکی تنها یک انگیزه داشت: نیازِ زرادخانه‌ی اتمی امریکا به یک آزمایشِ عملی دیگر! ـ که بمبِ نخستین از اورانیوم بود و دستگاهِ نظامی آمریکا نیازمند آن بود که نتایج عملی کاربُردِ بمبی را که از پلوتونیوم بود نیز در تجربه‌یی زنده و عملی به دست آورد!

زندان زندان است، حتا برای زندانبان.

ازم پرسید که خواندن کتاب مقدس را شروع کرده‌ام یا نه، و از خواندنش خوشم آمده است یا خیر. ــ گفتم بله. ــ آن وقت ازم پرسید از جنایتی که کرده‌ام پشیمان شده‌ام؟ بش گفتم پشیمانی تو کارم نیست، چون که این مردک کادو یک خائن بود و ما به عشقِ وطن سر به نیستش کرده‌ایم. ــ به‌ام متذکر شد که اعدام خائنان فقط حق دولت است.

این تنها قانونِ دنیای سیاست، مقدس‌ترین قانون دنیای سیاست است که دست‌اندرکارانش همه افراد یک خانواده‌اند با سلیقه‌یی واحد و تربیتی واحد و منطقی واحد

چه‌طور می‌شود نژادی را برانداخت اگر قرار باشد ماده‌هاشان را حفظ کرد؟