بریده‌های کتاب تنگسیر
۴٫۵
(۸۵)
روزایِ شونزه، هفده ساعته تابستون خیلی سخته آدم روزه بگیره. اما خدا اجر می‌ده.
سیّد جواد
وختی ما می‌بینیم یه آدمی با ریش و پشم و محرر و قرآنِ پهلویِ دستش تو خونش نشسّه می‌گه من جانشین پیغمبرم، ما هم زودی ازش قبول می‌کنیم. اما بندریا چون همشون تو دروغ و دغل بزرگ شدن به این زودی گول نمی‌خورن
ELNAZ
ــ از اینجا تا دَواس چطور می‌ری؟ همه جا تفنگچی گذاشتن. ــ حالا نمی‌دونم. وختی که تو کوچه رسیدم، ببینم چه پیش می‌آد.
erfan
به نظر من اگه یه شکایتی به احمدشاه می‌نوشتی می‌فرسّادی تهرون بد نبود. بالاخره شاه مملکته.» «باور کن که احمدشاه اصلا نمی‌دونه بوشهر مال ایرونه یا مال عربسّون؟» سپس بلند خندید
نَعیمک
این راهش نیس که شیخ ابوتراب برازجونی با یه من ریش و پشم جای پیغمبر بنشینه و مردم را لُخت کنه. پیغمبر چرا بایس یه همچو جانشینایی برای خودش بگذاره. من گول ریش و عمامه‌اش را خوردم. گولِ تسبیح و قرآنش را خوردم.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
آدم بیکار باشه، بی‌عقلم باشه. پناه بر خدا
ELNAZ
به هیچ‌چیز فکر نمی‌کرد. فکرش خوابیده بود.
Gisoo
و تو دریا و بیابان و نخلستان و تو گوش محمد و شهرو همهمه پیچید: «خدا نگهدار.»
erfan
درخت خرما از آنگاه که شکوفه می‌دهد تا زمانی که خرما می‌شود بارش خوردنی است.
Aysan
دیوار کلفتی میان خودش و زندگی‌اش حایل می‌دید.
Arman ekhlaspour

حجم

۱۶۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

حجم

۱۶۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

قیمت:
۸۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد