بریده‌هایی از کتاب اثر مرکب

«چیزی که انجام دادن آن ساده به نظر می‌آید، انجام ندادن آن هم ساده به نظر می‌آید.» جادوی این کار در دشواری‌ آن نیست. جادوی بزرگ در انجام مداوم و بلندمدت کارهای ساده تا زمانی است که معجزه اثر مرکب اتفاق بیفتد.

اگر تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که ترافیک را عامل دیر رسیدن خودتان بدانید، یا گفته باشید حال‌تان خوب نیست چون با فرزندتان، همسرتان یا همکارتان مشکل داشته‌اید، مسئولیت ۱۰۰ درصدی زندگی‌تان را به عهده ندارید! دیر رسیدید، چون پرینتر مشغول بود؟ شاید لازم نبود تا آخرین دقیقه صبر کنید؟ همکارتان گزارش شما را خراب کرد؟ نباید خودتان قبل از ارایه، آن را دوباره بررسی می‌کردید؟ نمی‌توانید با فرزند نوجوان غیرمنطقی خود کنار بیایید؟ کتاب‌های آموزشی بیشماری هست که به شما یاد می‌دهد چگونه با آن‌ها برخورد کنید. شما به تنهایی مسئول کاری که می‌کنید، کاری که نمی‌کنید و حتی واکنش دربرابر رخدادی که برای شما اتفاق افتاده است، هستید. این طرز فکر قدرتمند، زندگی‌ام را متحول کرد.

۱۰۰ به صفر! «شما باید تمایل داشته باشید ۱۰۰ درصد بدهید و انتظار صفر درصدی درمقابل آن داشته باشید.» او گفت: «تنها زمانی که حاضر باشید ۱۰۰ درصد مسئولیت را به عهده بگیرید تا یک رابطه را از نو بسازید، موفق خواهید شد. در غیر این صورت این رابطه همیشه در معرض آسیب از جانب فجایع مختلف است.»

این فرآیند یادداشت‌های روزانه ویژگی‌های همسرم باعث شد تنها بر روی جنبه‌های مثبت او متمرکز شوم. دایم به‌دنبال کارهایی می‌گشتم که او به‌خوبی انجام‌شان می‌داد. این حس درونی من برای یافتن خوبی‌های او، هر چیز دیگری را که باعث گلایه‌ام می‌شد، نادیده می‌گرفت. بعد از انجام این کار دوباره به‌شدت عاشق او شدم (شاید بیشتر از همیشه عاشقش شدم، چون لطافت‌هایی در طبیعتش دیدم که در رفتارهای بیرونی‌اش پدیدار نبود) . قدردانی، حق‌شناسی و تلاش برای پیدا کردن بهترین‌ها در رفتارهایش، چیزهایی بودند که همیشه در قلب و چشمانم نگه می‌داشتم. این باعث شد در زندگی زناشویی‌ام متفاوت شوم که البته واکنش‌های متقابلی را هم از طرف همسرم دیدم…

همه این انتخاب‌های به‌ظاهر بی‌اهمیت می‌توانند شما را به‌کلی از مسیر زندگی‌تان خارج کنند؛ تنها به این علت که به اندازه کافی به آن‌ها توجه نکرده‌اید. در روزمرگی، غرق و از کارهای کوچکی که شما را به‌کلی از مسیرتان خارج می‌کنند، غافل می‌شوید.

کارهای کوچک و به‌ظاهر بی‌اهمیت که شما را به‌سمت پایین سوق می‌دهند، یادداشت و متوقف کنید.

شش گام کوچک و به‌نظر بی‌اهمیت را بنویسید که می‌توانید هر روز بردارید تا زندگی‌تان را به‌سوی مسیری بسیار جدید و مثبت تغییر دهید.

تصمیم بگیرید کاری کنید تا با تلاش سخت و پیشرفت شخصی، آن‌ها را سرکوب کنید، حتی خود سابق‌تان را!

چند عذر و بهانه را که بیشتر از همه به آن‌ها پناه می‌برید، یادداشت کنید (برای مثال به‌اندازه کافی باهوش نیستم، تجربه کافی ندارم، من را بد تربیت کرده‌اند، تحصیلات کافی ندارم و…)

چالش‌برانگیزترین جنبه اثر مرکب این است که قبل از آن‌که بتوانیم نتایج آن را مشاهده کنیم، باید به‌صورت پیوسته و مداوم، مدتی به کار کردن مفید ادامه دهیم.

شخصی که از تاثیر مثبت اثر مرکب استفاده می‌کند به نظر می‌آید یک‌شبه موفق شده است. موفقیت عمیق او نتیجه انتخاب‌های کوچک، هوشمندانه و ثابت‌قدمی‌اش در طول زمان بوده است.

هیچ بهانه‌ای وجود ندارد. اگر در انجام کاری خوب نیستید، سخت‌تر و هوشمندانه‌تر تلاش کنید.

باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود تجربه، مهارت، هوش یا استعداد‌های ذاتی‌تان را جبران کنید. اگر رقیب‌تان باهوش‌تر یا باتجربه‌تر است، باید سه یا چهار برابر بیشتر کار کنید تا بتوانید بر او پیروز شوید.

باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود تجربه، مهارت، هوش یا استعداد‌های ذاتی‌تان را جبران کنید. اگر رقیب‌تان باهوش‌تر یا باتجربه‌تر است، باید سه یا چهار برابر بیشتر کار کنید تا بتوانید بر او پیروز شوید.

باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود تجربه، مهارت، هوش یا استعداد‌های ذاتی‌تان را جبران کنید. اگر رقیب‌تان باهوش‌تر یا باتجربه‌تر است، باید سه یا چهار برابر بیشتر کار کنید تا بتوانید بر او پیروز شوید.

اگر می‌خواهید رابطه بهتر، عمیق‌تر و معنادارتری داشته باشید، از خودتان بپرسید: «چه کسی دارای ارتباط مطلوب با من است؟ چگونه می‌توانم زمان بیشتری را با این شخص بگذرانم؟ با چه کسی می‌توانم ملاقات کنم که بر روی من تاثیر مثبت داشته باشد؟ کسی را همراهی کنید که فکر می‌کنید بزرگ‌ترین و موفق‌ترین فرد در حوزه شماست. آن‌ها چه می‌خوانند؟ برای ناهار بیشتر به کجا می‌روند؟ این ارتباطات چگونه می‌تواند بر روی شما تاثیرگذار باشند؟ شما می‌توانید این ارتباطات گسترش یافته را با پیوستن به گروه‌ها، شبکه‌ها و سازمان‌های کوچک به دست آورید. سازمان‌های خیریه، سمفونی‌ها، کلوب‌ها و جاهایی را که افراد مورد نظر شما دور هم جمع می‌شوند، پیدا کنید.

جیم ران به من آموزش داده است که ما به میانگینی از ۵ نفر از افرادی که بیشتر از همه با آن‌ها وقت‌مان را می‌گذرانیم، تبدیل خواهیم شد. افرادی که بیشترین زمان‌تان را با آن‌ها سپری می‌کنید، مشخص می‌کنند چه مکالماتی توجه ما را جلب خواهد کرد، و بیشتر در معرض چه رفتارها و نظراتی قرار می‌گیریم. درنهایت، ما شروع به خوردن خوراکی‌هایی می‌کنیم که آن‌ها می‌خورند، طوری صحبت خواهیم کرد که آن‌ها صحبت می‌کنند، هر چه را آن‌ها می‌خوانند، خواهیم خواند، آن گونه که آن‌ها فکر می‌کنند، فکر خواهیم کرد، برنامه‌هایی را که آن‌ها تماشا می‌کنند، تماشا می‌کنیم،

برایان تریسی مفهوم تبدیل کردن اتومبیل به کلاس درس را به من آموزش داده است. او برایم توضیح داد که با گوش کردن به سی‌دی‌های آموزشی در طول رانندگی، هر سال دانشی معادل دو ترم دانشگاهی به دست خواهم آورد. درباره‌اش فکر کنید.

برای این‌که بتوانید جهت خودتان را در راستای رسیدن به اهداف‌تان حفظ کنید، باید بیاموزید که چگونه این تاثیرات را مدیریت کنید تا در سفر رسیدن به موفقیت از شما حمایت کنند، نه آن‌که از مسیر خارج شوید. سه نوع از تاثیرات روی هر کسی اثر می‌گذارند: ورودی‌ها (چیزی که ذهن‌تان را با آن تغذیه می‌کنید) ، مشارکت‌ها (مردمی که با آن‌ها زمان‌تان را می‌گذرانید) و محیط (پیرامون شما) .

سه نوع از تاثیرات روی هر کسی اثر می‌گذارند: ورودی‌ها (چیزی که ذهن‌تان را با آن تغذیه می‌کنید) ، مشارکت‌ها (مردمی که با آن‌ها زمان‌تان را می‌گذرانید) و محیط (پیرامون شما) .