بریده‌هایی از کتاب اثر مرکب

«مهم نیست چقدر باهوش باشید. باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود تجربه، مهارت، هوش یا استعداد‌های ذاتی‌تان را جبران کنید. اگر رقیب‌تان باهوش‌تر یا باتجربه‌تر است، باید سه یا چهار برابر بیشتر کار کنید تا بتوانید بر او پیروز شوید.»

موفقیت واقعی و ماندگار نیازمند حجم بالایی از کار و تلاش سخت و مداوم است

آن‌ها به خاطر موفقیت‌شان شکست خوردند یا بهتر بگوییم، به خاطر متوقف کردن کارهایی که منجر به موفقیت‌شان شد، شکست خوردند.

حقیقت این است که «از خود راضی بودن» به تمام امپراطوری‌های بزرگ نظیر مصریان، یونانی‌ها، رومی‌ها، اسپانیایی‌ها، پرتغالی‌ها، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها لطمه وارد کرده است. چرا این چنین است؟ چون هیچ چیز مانند موفقیت، نابود نمی‌شود. غالب امپراطوری‌ها به همین علت شکست خوردند. مردم همیشه به سطح خاصی از موفقیت می‌رسند و بعد احساس راحتی می‌کنند. ما با تجربه بلندمدت خوشبختی، سلامتی، رفاه و ثروت، از خودراضی می‌شویم. کارهایی که ما را به آن‌جا رسانده، فراموش می‌کنیم و دیگر آن‌ها را انجام نمی‌دهیم.

تصمیمات کوچک روزانه‌تان، شما را به‌سمت زندگی‌ای که به دنبالش هستید یا به‌سمت فاجعه سوق می‌دهد. همین تصمیمات کوچک، زندگی ما را شکل می‌دهند. کافیست تنها دو میلی‌متر از مسیر حرکت‌تان خارج شوید، آن وقت مسیر زندگی‌تان به‌کلی تغییر خواهد کرد.

دشمنان به ما دلیلی می‌دهند که با شجاعت ایستادگی کنیم. مبارزه، مهارت‌ها، شخصیت و تصمیمات‌تان را به چالش می‌کشد. شما را مجبور می‌کند بر روی توانایی‌ها و نبوغ خود کار کنید. بدون انگیزه برای مبارزه، چاق و تنبل می‌شویم و هدف و توان‌مان را از دست می‌دهیم.

مدتی با رییس هیئت مدیره یک شرکت کار می‌کردم که فلسفه‌اش این بود: «باید حقوق افراد، شامل فروشندگان و تامین‌کنندگان را چند روز قبل از تعهد قرارداد پرداخت کرد.» همیشه متعجب می‌شدم وقتی می‌دیدم چک حقوقم را در بیست‌وهفتم ماه، برای ماه بعد دریافت کرده‌ام. وقتی از او درمورد این موضوع پرسیدم، گفت: «واضح است؛ این همان پول است، اما هیجان و خوبی‌ای که دارد، غیر قابل اندازه‌گیری‌ست. چرا این کار را نکنم؟»

خط انتظارات را پیدا کنید و از آن فراتر روید. حتی وقتی کار به امور کوچک ختم می‌شود، هم فراتر روید.

جامعه پر شده از تبلیغات خالی از توجه. گاهی انجام عمل غیرمنتظره مستلزم این است که کاری کنید صدایتان شنیده شود. اگر دلیل یا ایده‌ای عالی دارید که ارزش توجه دارد، هر آنچه را لازم است، انجام دهید؛ حتی کارهای غیرمنتظره تا صدایتان شنیده شود. کمی بی‌پروایی به خرج دهید.

«افراد موفق و رده‌ بالا، اهداف واضحی دارند. آن‌ها می‌دانند چه کسی هستند و چه می‌خواهند. آن‌ها این اهداف را می‌نویسند و برای به دست آوردن‌شان برنامه و نقشه تدوین می‌کنند. افراد ناموفق اهداف‌شان را دور سرشان همچون تیله‌های چرخان در قوطی، می‌چرخانند. ما می‌گوییم هدفی که نوشته نشود، تنها فانتزی خیالی است. همه افراد برای خودشان فانتزی دارند، اما این فانتزی‌ها همانند گلوله‌هایی هستند که باروت ندارند. مردم بدون هدف در زندگی‌شان به هیچ چیز نمی‌رسند. این نقطه آغاز است!»

اگر نتوانی وارد برنامه‌ای شوی که آن را برای مدت طولانی، ثابت نگه داری، هرگز نمی‌توانی آن را انجام دهی

«مهم نیست چقدر باهوش باشید. باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود تجربه، مهارت، هوش یا استعداد‌های ذاتی‌تان را جبران کنید. اگر رقیب‌تان باهوش‌تر یا باتجربه‌تر است، باید سه یا چهار برابر بیشتر کار کنید تا بتوانید بر او پیروز شوید.»

شاتل فضایی در چند دقیقه اول پرتاب در مقایسه با کل زمان حرکت، سوخت بیشتری مصرف می‌کند. چرا؟ چون باید بر قدرت جاذبه زمین فائق شود. وقتی موفق شد، می‌تواند در یک مدار، بدون سوخت بچرخد. قسمت سخت آن کجاست؟ جدا شدن از زمین.

تطبیق پیدا کردن با هر تغییری به همین صورت است. ابتدا با برداشتن یک قدم کوچک شروع می‌کنید؛ تنها یک قدم در هر زمان. پیشرفت بسیار کُند است، اما وقتی بعد از مدتی تبدیل به عادت شد، «تکانش بزرگ» ظاهر می‌شود.

توجه کردن، عادت‌ها را تغذیه می‌کند. وقتی توجه‌مان را معطوف یک عادت می‌کنیم، شیار ذهنی را فعال‌تر کرده و افکار، تمایلات و اعمال مرتبط به آن عادت را آزاد می‌کنیم. خوشبختانه، ذهن ما قابل‌ انعطاف است. اگر توجه به عادت‌هایمان را متوقف کنیم، این شیارهای ذهنی ضعیف می‌شوند.

چیزی که من را درمورد این حقیقت به هیجان می‌آورد، این است که اگر تغییر، آسان بود و همه این کار را به‌سادگی انجام می‌دادند، برای من و شما خیلی سخت بود که بتوانیم متمایز شویم و فردی موفق و خارق‌العاده باشیم. عادی بودن، آسان است. خارق‌العاده بودن است که شما را از سایر مردم دنیا متمایز می‌کند.

چیزی که من را درمورد این حقیقت به هیجان می‌آورد، این است که اگر تغییر، آسان بود و همه این کار را به‌سادگی انجام می‌دادند، برای من و شما خیلی سخت بود که بتوانیم متمایز شویم و فردی موفق و خارق‌العاده باشیم. عادی بودن، آسان است. خارق‌العاده بودن است که شما را از سایر مردم دنیا متمایز می‌کند.

برای به دست آوردن هر آنچه در زندگی‌ام بخواهم، بهترین راه به دست آوردنش این است که بر روی انتقال انرژی خود به سایرین تمرکز کنم. اگر می‌خواهم اعتماد به نفسم‌ را افزایش دهم، به دنبال راهی می‌گردم که به کسی کمک کنم تا اعتماد به‌ نفسش را افزایش دهد. اگر می‌خواهم حس مثبت‌تر و الهام‌بخش‌تری داشته باشم، سعی می‌کنم این حس‌ها را در شخص دیگری ایجاد کنم. اگر به‌دنبال موفقیت برای خودم هستم، سریع‌ترین راه به دست آوردن آن این است که به شخصی کمک کنم آن را به دست آورد.

به جای آن‌که بگذاریم تجارب تلخ، انرژی ما را تخلیه و موفقیت‌مان را نابود کنند، از آن‌ها به‌عنوان سوختی برای ایجاد تغییرات سازنده استفاده کنیم.

بعضی از افرادی که آن‌ها را آموزش می‌دهم، نگران این هستند که قدرت چرایشان از اهداف معمولی نشات گرفته باشد. برای مثال می‌خواهند به کسی که به آن‌ها گفته است هیچ وقت به جایی نمی‌رسند، خود را ثابت کنند؛ یا در مسابقه‌ای پیروز شوند؛ یا بر برادر یا خواهری که همیشه از آن‌ها بالاتر بوده، فائق آیند. در اصل مهم نیست انگیزه‌تان چیست (تا وقتی قانونی و اخلاقی باشد) . قرار نیست انگیزه‌تان را از دلایل بزرگ انسانی بگیرید. موضوعی که اهمیت دارد این است که تمام و کمال باانگیزه باشید.