بریده‌هایی از کتاب اثر مرکب

نقطه دستیابی به قدرت چرایی‌تان از طریق ارزش‌های اصلی‌ و درونی‌تان مشخص می‌کند چه کسی هستید و برای چه چیزی زندگی می‌کنید. ارزش‌های اصلی شما مانند قطب‌نمای درونی یا جی‌پی‌اس داخلی‌تان است. آن‌ها همانند فیلتر عمل می‌کنند و می‌توانید توسط‌ آن‌ها درخواست‌ها و تمایلات زندگی‌تان را اداره کنید. آن‌ها شما را مطمئن می‌سازند که در مسیر مقصد واقعی‌تان در حرکت هستید. تعریف کردن دقیق ارزش‌های واقعی و کالیبره کردن درست آن‌ها، یکی از مهم‌ترین گام‌هایی است که زندگی شما را به‌سوی بهترین شکل آن سوق خواهد داد.

برای همین کافی نیست فقط انتخاب کنید که موفق باشید. باید به عمق بروید تا انگیزه اصلی‌تان را پیدا کنید و قدرت فوق‌العاده درون‌تان را فعال کنید؛ همان قدرت چرایی‌تان را.

آنتونی رابینز، استاد واقعی موفقیت در مصاحبه با نشریه موفقیت (ژانویه ۲۰۰۹) گفت: «افراد موفق بزرگی را دیده‌ام که اهداف نهایی خود را کسب کرده‌اند، اما همچنان با نگرانی، ترس و اضطراب زندگی می‌کنند. چه چیز موجب آن می‌شود که این افراد موفق، شاد نباشند؟ پاسخ این است که آن‌ها فقط بر روی به دست آوردن تمرکز کرده‌اند، نه بر روی ارضا شدن. دستاوردهای خارق‌العاده هرگز نمی‌توانند به تنهایی شادی، لذت و عشق را ضمانت کنند. این دو مهارت، یکدیگر را تغذیه می‌کنند و این باور را به من می‌دهند که موفقیت بدون ارضا شدن، شکست است.»

برای آن‌که پتانسیل بالقوه خلاقیت و نیروی محرکه‌تان را به‌درستی فعال کنید، باید فراتر از انگیزه‌های مادی را ببینید. این بدین معنی نیست که آن انگیزه‌ها بد هستند؛ خیلی هم عالی هستند.

اگر قرار باشد تخته‌ای با عرض ۲۵ سانتی‌متر و طول ۳ متر را روی زمین قرار دهم و بگویم: «اگر بر روی این تخته راه بروید، ۲۰ دلار به شما می‌دهم» چه می‌کنید؟ البته که این کار را انجام می‌دهید، اما اگر همان تخته را بین پشت‌بام دو ساختمان ۱۰۰ طبقه بگذارم چه؟ همان ۲۰ دلار، دیگر برای راه رفتن در طول این تخته، مطلوب یا حتی ممکن نیست؛ درست است؟ شاید به من نگاه کنید و بگویید «امکان ندارد، فکرش را هم نکن.» (شکل صفحه‌ی بعد را ببینید.) حال اگر فرزند شما روی ساختمان مقابل باشد و آن ساختمان دچار آتش‌سوزی شده باشد، آیا این کار را انجام می‌دهید؟ بدون هیچ سوال و درنگی، این کار را انجام می‌دهید، چه ۲۰ دلاری در کار باشد، چه نباشد.

تا وقتی تمایلات و انگیزه‌تان را در جای درست قرار ندهید، مسیرهای جدید برای رسیدن به زندگی بهتر را از دست خواهید داد

مادامی‌که چراهای شما مشخص نشده باشند، چگونه‌های شما بی‌معنی هستند.

هوشمندانه‌ترین و محرک‌ترین انتخاب‌ها، آن‌هایی هستند که با آن‌چه به‌عنوان هدف برای خود برمی‌گزینید و با ارزش‌های متعالی شما مطابقت داشته باشند. باید چیزی را بخواهید و بدانید چرا آن را می‌خواهید؛ در غیر این صورت به‌راحتی جا می‌زنید.

نیروی اراده را فراموش کنید. الان موقع استفاده از نیروی چرایی است. انتخاب‌های شما تنها وقتی معنادار هستند که بتوانید آن‌ها را به تمایلات و آرزوهایتان متصل کنید

تغییرات بسیار کوچک و به‌ظاهر ساده و بی‌اهمیت می‌تواند در شما انقلابی ایجاد کند.

خریدن کفش‌های ورزشی خاص، ما را قهرمان ماراتن نمی‌کند؛ پس برای چه این چنین خود را اسیر عادات بد کرده‌ایم؟ چون نیازمان به خشنودی مقطعی می‌تواند ما را به موجوداتی منفعل و بی‌فکر تبدیل کند.

با تلاش مستمر و کافی، هر رفتاری، خوب یا بد در طول زمان، خودآگاه خواهد شد. با این‌که بیشتر عادت‌هایمان را نا‌آگاهانه توسعه داده‌ایم (با تقلید از والدین‌مان، واکنش در برابر شرایط، فرهنگ، جامعه یا ایجاد مکانیزهام‌های مقابله) می‌توانیم هوشیارانه تصمیم بگیریم و آن‌ها را تغییر دهیم. به عبارت دیگر از آنجا که شما عادت‌های کنونی‌تان را فرا گرفته‌اید، می‌توانید به‌طور متقابل عادات مضر را حذف کنید.

با افراد موفق بیشماری کار کرده‌ام؛ مدیران، ستاره‌های سینما، قهرمانان ورزشی و… همه آن‌ها یک ویژگی مشترک و عادت‌های خوب دارند؛ نهبه این معنی که عادات بدی ندارند؛ البته که دارند، اما تعداد عادت‌های بدشان زیاد نیست. رویه‌ای روزانه که براساس عادت‌های خوب تنظیم شده باشد، باعث ایجاد تفاوت بین موفق‌ترین افراد و سایر مردم می‌شود. آیا این منطقی نیست؟ براساس چیزی که تا اینجا یادآور شدم، می‌دانید که افراد موفق لزوما باهوش‌تر یا نابغه‌تر نیستند. این عادت‌های آن‌هاست که باعث می‌شود مطلع‌تر، هوشیارتر، شایسته‌تر، دارای مهارت‌های بیشتر و آماده‌تر باشند.

«هر آن‌چه به روشنی تصور کنید، از صمیم قلب بخواهید، با تمام وجود آن را باور داشته باشید و مشتاقانه برای رسیدن به آن تلاش کنید، باید بدون تردید برایتان رخ دهد.»

«من خیلی بهتر از سایرین هستم. برای اثبات این موضوع باید مبارزه کنم.»

هیچ چیز در ما به‌اندازه وقتی که اعمال و رفتارهایمان با ارزش‌های درونی‌مان مطابق نیستند، ایجاد استرس نمی‌کند.

وقتی دلیل به اندازه کافی بزرگ باشد، حاضر خواهید بود هر کاری را انجام دهید.

باید چیزی را بخواهید و بدانید چرا آن را می‌خواهید؛ در غیر این صورت به‌راحتی جا می‌زنید.

مردم بدون هدف در زندگی‌شان به هیچ چیز نمی‌رسند. این نقطه آغاز است!»

زندگی مجموعه‌ای از انتخاب‌هایی خواهد بود که خودمان داریم.