بریده‌هایی از کتاب اثر مرکب

این داستان زندگی خیلی از مردم است. آن‌ها در حال تاختن با اسب عادت‌هایشان هستند، بدون این‌که درمورد مقصدشان نظری داشته باشند.

همیشه این را به خاطر داشته باشید: «هیچ وقت از کسی که حاضر نیستید جایتان را با او عوض کنید، درخواست نصیحت نکنید!»

چند نکته درخصوص دو فردی که بازو به بازو برای رسیدن به یک هدف تلاش می‌کنند وجود دارد. برای بالا بردن شانس موفقیت‌تان، همراه پیدا کنید؛ کسی که شما را بابت ایجاد عادت‌های جدیدتان متعهد نگه دارد و شما هم همین لطف را در مقابل برایش انجام دهید.

رستورانی جدید و بزرگ در نزدیکی خانه ما در ساحل سن‌دیگو افتتاح شد. در ابتدای کار همه چیز خیلی تمیز و مرتب بود. میزبان همیشه با لبخندی زیبا به همه خوش‌آمد می‌گفت، خدمات‌شان بی‌نقص بود (مدیر رستوران، نزد مشتریان می‌آمد و از کیفیت خدمات و غذا اطمینان حاصل می‌کرد) و غذاهای مهیجی را سِرو می‌کردند. بعد از مدتی مردم به غذا خوردن در آن رستوران مشتاق شدند و برای داشتن میزی در رستوران فقط برای یک وعده، بیش از یک ساعت انتظار می‌کشیدند. متاسفانه پس از مدتی، کارکنان این رستوران قدر این موفقیت را نمی‌دانستند. میزبان چهره‌ای متکبر به خود گرفت، کارکنانِ سرو غذا ژولیده و نامرتب شدند و کیفیت غذا هم به‌شدت افت کرد. این رستوران بعد از گذشت حدود ۱۸ ماه تعطیل شد. آن‌ها به خاطر موفقیت‌شان شکست خوردند یا بهتر بگوییم، به خاطر متوقف کردن کارهایی که منجر به موفقیت‌شان شد، شکست خوردند. موفقیت آن‌ها نگرش‌شان را محدود کرد و باعث شد از تلاش دست بردارند.

مردم همیشه به سطح خاصی از موفقیت می‌رسند و بعد احساس راحتی می‌کنند. ما با تجربه بلندمدت خوشبختی، سلامتی، رفاه و ثروت، از خودراضی می‌شویم. کارهایی که ما را به آن‌جا رسانده، فراموش می‌کنیم و دیگر آن‌ها را انجام نمی‌دهیم. همانند قورباغه‌ای درون ظرف در حال جوشیدن می‌شویم که برای آزادی به بیرون نمی‌جهد، چون افزایش گرما به صورت جزئی است و او متوجه نمی‌شود در حال پخته شدن است! اگر بخواهیم موفق شویم باید ارزش‌های اخلاقی اجدادمان را احیا کنیم.

برایان تریسی در یکی از مصاحبه‌هایم گفت: «افراد موفق و رده‌ بالا، اهداف واضحی دارند. آن‌ها می‌دانند چه کسی هستند و چه می‌خواهند. آن‌ها این اهداف را می‌نویسند و برای به دست آوردن‌شان برنامه و نقشه تدوین می‌کنند. افراد ناموفق اهداف‌شان را دور سرشان همچون تیله‌های چرخان در قوطی، می‌چرخانند. ما می‌گوییم هدفی که نوشته نشود، تنها فانتزی خیالی است. همه افراد برای خودشان فانتزی دارند، اما این فانتزی‌ها همانند گلوله‌هایی هستند که باروت ندارند. مردم بدون هدف در زندگی‌شان به هیچ چیز نمی‌رسند. این نقطه آغاز است!»

شما به تنهایی مسئول کاری که می‌کنید، کاری که نمی‌کنید و حتی واکنش دربرابر رخدادی که برای شما اتفاق افتاده است، هستید. این طرز فکر قدرتمند، زندگی‌ام را متحول کرد.

خلاصه مراحل عملی چند عذر و بهانه را که بیشتر از همه به آن‌ها پناه می‌برید، یادداشت کنید (برای مثال به‌اندازه کافی باهوش نیستم، تجربه کافی ندارم، من را بد تربیت کرده‌اند، تحصیلات کافی ندارم و…) تصمیم بگیرید کاری کنید تا با تلاش سخت و پیشرفت شخصی، آن‌ها را سرکوب کنید، حتی خود سابق‌تان را! اسکات باشید! شش گام کوچک و به‌نظر بی‌اهمیت را بنویسید که می‌توانید هر روز بردارید تا زندگی‌تان را به‌سوی مسیری بسیار جدید و مثبت تغییر دهید. بِرَد نباشید! کارهای کوچک و به‌ظاهر بی‌اهمیت که شما را به‌سمت پایین سوق می‌دهند، یادداشت و متوقف کنید. مهارت‌ها، دستاورد‌ها و نکاتی را که در گذشته درمورد آن‌ها خیلی موفق عمل کرده‌اید، فهرست کنید. ببینید در چه زمانی قدر آن‌ها را ندانسته و دیگر به ارتقایشان فکر نکرده‌اید. در این صورت در معرض «از خود راضی بودن» قرار گرفته‌اید و در آینده شکست خواهید خورد.

مشخص کردن رفتارهایی که باید متوقف شوند تا شما به اهداف‌تان برسید، همانند رفتارهایی که باید ایجاد کنید تا در مسیر رسیدن به آن اهداف قرار گیرید، بسیار مهم و ضروری است. به همین علت، ثبت عادت‌ها این‌قدر موثر است.

مشخص کردن رفتارهایی که باید متوقف شوند تا شما به اهداف‌تان برسید، همانند رفتارهایی که باید ایجاد کنید تا در مسیر رسیدن به آن اهداف قرار گیرید، بسیار مهم و ضروری است. به همین علت، ثبت عادت‌ها این‌قدر موثر است.

زندگی شما فرمولی شبیه این دارد: شما انتخاب (تصمیم) + رفتار (عمل) + عادت (عمل تکراری) + مرکب شدن (زمان) = اهداف

چیزهایی که جیم ران به من آموزش داد، این بود: «اگر می‌خواهی بیشتر داشته باشی، باید به بیشتر تبدیل شوی. موفقیت چیزی نیست که بخواهی به دنبال آن بگردی. هر چیزی را تعقیب کنی، از تو دوری خواهد کرد. همانند تلاش برای گرفتن پروانه‌هاست. موفقیت، چیزی است که با تبدیل شدن به شخصیتی که می‌خواهی، به دست می‌آید.»

مهمترین اهداف‌تان را تهیه کنید و آن‌ها را بنویسید. برای بخش‌های مختلف زندگی‌تان هدف تعیین کنید؛ نه فقط برای اهداف مالی و کسب‌وکارتان؛ تمام توجه و تمرکزتان را معطوف به یک بخش از زندگی نکنید. به دنبال این باشید که در تمام بخش‌های زندگی‌تان موفق شوید. تعادل در تمام جنبه‌های زندگی بسیار مهم است. کسب و کار، درآمد، سلامتی، معنویات، خانواده، ارتباطات و سبک زندگی.

برایان تریسی در یکی از مصاحبه‌هایم گفت: «افراد موفق و رده‌ بالا، اهداف واضحی دارند. آن‌ها می‌دانند چه کسی هستند و چه می‌خواهند. آن‌ها این اهداف را می‌نویسند و برای به دست آوردن‌شان برنامه و نقشه تدوین می‌کنند. افراد ناموفق اهداف‌شان را دور سرشان همچون تیله‌های چرخان در قوطی، می‌چرخانند. ما می‌گوییم هدفی که نوشته نشود، تنها فانتزی خیالی است. همه افراد برای خودشان فانتزی دارند، اما این فانتزی‌ها همانند گلوله‌هایی هستند که باروت ندارند. مردم بدون هدف در زندگی‌شان به هیچ چیز نمی‌رسند. این نقطه آغاز است!»

شخصی که چرای واضح، با میل شدید و سوزان داشته باشد، همیشه قادر خواهد بود در چگونگی انجام آن موفق شود.

نقل‌قول‌های معروف او که ما را به یاد اهمیت اهداف می‌اندازد، این بود: «هر آن‌چه به روشنی تصور کنید، از صمیم قلب بخواهید، با تمام وجود آن را باور داشته باشید و مشتاقانه برای رسیدن به آن تلاش کنید، باید بدون تردید برایتان رخ دهد.»

کنم. اگر پاول این‌جا بود، به ما می‌گفت: «اگر پیشرفتی را که دوست دارید داشته باشید، ندارید، اما توانایی آن را در خود حس می‌کنید، تنها به این دلیل است که اهداف‌تان را به روشنی تعریف نکرده‌اید.»

دشمنان به ما دلیلی می‌دهند که با شجاعت ایستادگی کنیم. مبارزه، مهارت‌ها، شخصیت و تصمیمات‌تان را به چالش می‌کشد. شما را مجبور می‌کند بر روی توانایی‌ها و نبوغ خود کار کنید. بدون انگیزه برای مبارزه، چاق و تنبل می‌شویم و هدف و توان‌مان را از دست می‌دهیم.

اگر درمورد ارزش‌های واقعی‌تان مطمئن هستید، تصمیم‌گیری آسان‌تر خواهد بود. وقتی با انتخاب مواجه می‌شوید، از خودتان بپرسید: «آیا این مطابق ارزش‌های اصلی من است؟» اگر هست، آن را انجام دهید. اگر نیست، انجام نداده و به عقب نگاه نکنید. تمام تردیدها از بین خواهند رفت.

روان‌شناسان به ما می‌گویند هیچ چیز در ما به‌اندازه وقتی که اعمال و رفتارهایمان با ارزش‌های درونی‌مان مطابق نیستند، ایجاد استرس نمی‌کند.