بریدههایی از کتاب وقتی نیچه گریست
۳٫۸
(۸۸)
آیا از خود پرسیدهاید چرا همهٔ فلاسفهٔ بزرگ افسرده و عبوساند؟ آیا از خود پرسیدهاید چه کسانی ایمن، آسوده و همیشه خوشرو هستند؟ من پاسخ میدهم: تنها آنها که فاقد روشنبینیاند: مردم عامی و کودکان!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«اگر برگزیدید از اندک افرادی باشید که در لذت رشد و شادمانی رهایی از خدا شریک هستند، پس باید خویش را برای مهیبترین رنجها آماده کنید. این دو به هم پیوستهاند و تجربهٔ یکی بدون دیگری ممکن نیست! اگر رنج کمتری میطلبید، باید همچون رواقیون عقبنشینی کنید و از لذت برتر چشم بپوشید.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
" روح انسان در جایی ورای گزینههایش شکل گرفته است!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
حالا وقت آن است که شما نیز آن را بیاموزید: این نقطهٔ آغازین حرکتتان است. باید میان آسایش و جستجوی حقیقت یکی را برگزید! اگر علم را برمیگزینید، اگر میخواهید از زنجیرهای آرامشبخشِ فوقطبیعی رهایی یابید، اگر همانطور که ادعا کردید خوش دارید که از ایمان بپرهیزید و بیدینی را در آغوش کشید، دیگر نمیتوانید در آرزوی آسایشهای حقیرِ ایمانآورندگان باشید! اگر خدا را میکشید، باید پناهگاه معبد را نیز به فراموشی سپارید.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
کسانی که در آرزوی آرامش و شادی روحاند باید ایمان آورند و آن را مشتاقانه پذیرا شوند؛ و آنان که در پی حقیقتاند باید آرامش ذهن را ترک گویند و زندگیشان را وقف پرسشها کنند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
نیچه که گِلههای برویر بهوضوح برش بیاثر بود، مانند معلمی که به پسر بچهٔ عجولی پاسخ میدهد، گفت: «بهموقع چگونه غلبه کردن را به شما خواهم آموخت. شما میخواهید پرواز کنید، ولی پرواز را نمیتوان با پرواز آغاز کرد. ابتدا باید چگونه راه رفتن را به شما بیاموزم. و نخستین گام در راه رفتن درک این نکته است: کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند. سهلتر و بسیار سهلتر است که از دیگری اطاعت کنی، تا خودْ راهبر خویش باشی.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
برای شکست دادن شور و هیجان به شور و هیجانی بزرگ نیاز است.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«بنابراین، مشکل وجود تمایلات جنسی نیست، بلکه این است که چیزی دیگر که بسیار گرانبهاتر و باارزشتر است در این میان نابود میشود! شهوت و برانگیختگی و شهوترانی، همگی، اسیرکنندهاند! مردم عامی، زندگی را همچون خوکی سپری میکنند که از آبشخور شهوت تغذیه میشود.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«شهوانیت مادهسگی است که پاشنهٔ پای ما را به دندان میگزد! و هرگاه قطعه گوشتی از او دریغ شود این مادهسگ، خوب میداند که چگونه به دریوزگی بخشی از روح بنشیند.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
شهوانیت بخشی از زندگی و طبیعت است.»
«بخشی از آن، ولی نه بخش برتر آن! درواقع، دشمنِ مهلک بخش برتر است.
ملیکا بشیری خوشرفتار
"عاشق" کسی نیست که "عشق میورزد"، بلکه هدفش تصاحب معشوق است. آرزویش این است که دنیا را از کالای گرانبهای خود محروم سازد. او همچون روحی لئیم و اژدهایی است که از گنج زرین خود پاسداری میکند! به جهان عشق نمیورزد، برعکس، نسبت به دیگر مخلوقات جاندار، یکسر بیاعتناست.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«نه، نه، نه! پرفسور نیچه، باور کنید تا جایی که به من مربوط است، این روش با من سازگار نیست! میدانم تنها نیازمند مقبولیت یافتن نزد شما هستم. درست میگویید: هدف نهایی این است که از عقاید دیگران بینیاز شویم. ولی راه رسیدن به این هدف برای من، نه برای شما این است که بدانم از رنگ جماعت فاصله نگرفتهام. نیازمند آنم که همهچیز خودم را بر دیگری آشکار کنم و بیاموزم که من هم... یک انسانم!»
پساز مکثی کوتاه اضافه کرد: «انسانی، زیادی انسانی!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«مورد بیزاری از خود را به یاد بیاورید؛ فکر میکنم مورد شمارهٔ سه بود. به این دلیل میخواهم خود واقعیام پنهان بماند که نکات قابل نکوهش فراوانی در خود مییابم. بنابراین بیشاز پیشاز خود بیزار میشوم و درنتیجه بیشازپیش از مردم فاصله میگیرم. اگر بخواهم این حلقهٔ معیوب را بشکنم، باید بتوانم خود را نزد دیگران آشکار کنم!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
من سخنانتان را به یاد دارم و کتابهایتان را نیز خواندهام. شما معتقدید همهٔ روابط را باید از منظر قدرت نگریست.
ملیکا بشیری خوشرفتار
روابط جنسی تفاوتی با سایر روابط ندارد و نوعی جنگ قدرت محسوب میشود. اساس شهوتِ جنسی شهوت چیرگی کامل بر ذهن و جسم دیگری است.
ملیکا بشیری خوشرفتار
من افراد زیادی را میشناسم که از خود بیزارند و برای رفع آن، میکوشند نظر مثبت دیگران را به خود جلب کنند. ولی این راهحلْ نادرست و در حکم تفویض اقتدار به دیگران است. وظیفهٔ شما این است که خود را همانطور که هستید بپذیرید، نه آنکه به دنبال راهی برای مقبولیت یافتن نزد من باشید.
ملیکا بشیری خوشرفتار
من نیز در حیرتم که چرا ترسها در شب مستولی میشود. پساز بیست سال حیرت، اکنون میدانم ترس زادهٔ تاریکی نیست، بلکه ترسها، همانند ستارگان، همیشه هستند و این درخشندگی روز است که آنها را محو و ناپیدا میکند
ملیکا بشیری خوشرفتار
تنومندترین درختان به بلندترین بلندیها دست مییابند و با عمیقترین ریشهها به عمق تاریکی فرو میروند، حتی اگر به هلاکت بینجامد؛ ولی او نه بالا میرود و نه به پایین رخنه میکند. شهوت حیوانی قدرت و خردش را خشک و زائل میکند. سه زن او را از هم دریدهاند و او سپاسگزار است. او چنگالهای خونینشان را میلیسد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
چطور به او بفهمانم مشکلاتش تنها به این دلیل بروز میکنند تا آنچه را نمیخواهد ببیند از نظرش پنهان کنند؟ افکار بیارزش، همچون قارچ، در ذهنش میروید تا درنهایت بدنش را فاسد کند. امروز که اینجا را ترک میکرد پرسیدم اگر ابتذال نابینایش نکرده بود چه میدید. بهاینترتیب، راه را نشانش دادم. آیا آن را در پیش خواهد گرفت؟
ملیکا بشیری خوشرفتار
«علت این پشیمانی هنوز برای من روشن نیست. اگر پیشنهاد اوا را پذیرفته بودید، از کجا معلوم که وضع فرق میکرد؟»
«این موضوع چه ربطی به تغییر اوضاع دارد؟ این موقعیت فرصت بینظیری بود که دیگر هرگز پیش نخواهد آمد.»
«درعینحال، این موقعیت فرصت بینظیری برای "نه" گفتن بود! یک "نهٔ مقدس به یک یغماگر. و شما از این فرصت استفاده کردید.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
حجم
۴۹۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
حجم
۴۹۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
۳۶,۹۰۰۷۰%
تومان