بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وقتی نیچه گریست | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب وقتی نیچه گریست

بریده‌هایی از کتاب وقتی نیچه گریست

انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۸۸ رأی
۳٫۸
(۸۸)
شکنجه‌های خارجی مردم را چنان به هم می‌پیوندد که فردیت فراموش می‌شود.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«خوشبخت؟ واژهٔ غریبی است! من نزدیک شدن به مرگ را آموختم؛ آموختم که ناتوان و بی‌ارزشم؛ آموختم که زندگی فاقد هدف باارزش حقیقی است، و تو این را خوشبختی می‌نامی!» «این حقیقت که اراده نمی‌تواند به عقب بازگردد، به این معنا نیست که اراده ناتوان است؛ به این معنا نیست که هستی بی‌هدف است. اگر مرگ فرامی‌رسد، به این معنا نیست که زندگی بی‌ارزش است.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«بله، همهٔ آنچه گفتی حقیقت دارد فریدریش، جز پافشاری‌ات در این مورد که هرکس طرح زندگانی خویش را خود مشخص می‌کند. فردْ آگاهانه به تعیین اهداف زندگی نمی‌پردازد؛ آن‌ها تصادفات تاریخی هستند؛ این‌طور نیست؟» «اگر مالک طرح زندگانی خویش نباشی، اجازه داده‌ای که وجودت یک تصادف قلمداد شود.» برویر مخالفت کرد: «ولی هیچ‌کس چنین آزادی‌ای ندارد. تو نمی‌توانی خارج از محدودهٔ زمانه، فرهنگ، خانواده‌ات و... قرار گیری.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
ولی تو مانند من چشمان تیزبینی داری. تو به ژرفای زندگی می‌نگری. تو می‌بینی که دستیابی به اهداف نادرست بیهوده است و تعیین اهداف نادرست جدید، از آن بیهوده‌تر. صفر در هر عددی ضرب شود، نتیجه صفر است!
ملیکا بشیری خوشرفتار
اهداف؟ اهداف در فرهنگ ما هستند؛ در هوا شناورند. آن‌ها را استنشاق می‌کنی. من هم مانند هر پسربچه‌ای با تنفسشان بزرگ شدم. همهٔ ما می‌خواستیم از محلهٔ کلیمی‌ها خارج شویم و پیشرفت کنیم، در دنیا ترقی کنیم و به موفقیت، ثروت و احترام برسیم. این چیزی بود که همه می‌خواستند! هیچ‌یک از ما به انتخاب عمدی اهدافمان نپرداختیم؛ وجود داشتند: فرجام بدیهی زمانه‌ام، مردمم و خانواده‌ام بودند.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
چگونه می‌توان دوباره خالصانه رنج برد؟
ملیکا بشیری خوشرفتار
او فردی خودفریب است؛ انتخاب می‌کند، ولی حاضر نیست به‌عنوان فردی که انتخاب کرده است شناخته شود. می‌داند که درمانده شده، ولی نمی‌داند درماندگی‌اش برای چیزی ناصحیح است! از من انتظار فراهم کردن رهایی، آسودگی و شادی دارد. ولی باید زجر بیشتری برایش فراهم کنم. باید درماندگی عوامانه‌اش را به درماندگی والاتر  که زمانی به آن دچار بوده است  مبدل سازم.
ملیکا بشیری خوشرفتار
گاه برای یک فیلسوف، فهمیده شدن سخت‌تر از بد فهمیده شدن است. او می‌کوشد مرا به‌درستی درک کند؛ سعی دارد در جهات مشخصی به چاپلوسی بپردازد. می‌خواهد روش مرا کشف کند و از آن به‌عنوان روش خود استفاده کند. هنوز نفهمیده روشی برای من و روشی برای تو موجود است، بااین‌حال، روش خاصی در میان نیست. دربارهٔ مسیر مستقیم پرسشی نمی‌کند، به جایش چاپلوسی می‌کند و سعی دارد آن را چیز دیگری جلوه دهد: می‌کوشد مرا متقاعد کند که رازگویی من برای کارمان ضروری است، به او کمک می‌کند راحت‌تر صحبت کند، ما را «انسانی‌تر» جلوه خواهد داد، انگار باهم غوطه خوردن در کثافات به معنای انسان بودن است!
ملیکا بشیری خوشرفتار
خصوصیات شخصیتی مشاور روش مشاوره را پیش‌بینی می‌کند. به دلیل ترس‌های اجتماعی و تنفری که نیچه از جامعه دارد، چنین روش غیرشخصی و دورازذهنی را برگزیده است. او خود نسبت به این مسئله نابیناست: می‌خواهد نظریه‌ای را بنا نهد که این روش مشاوره را اثبات کند و برحق جلوه دهد. بنابراین، هیچ‌گونه حمایتی نمی‌کند، هرگز تسلی نمی‌دهد، برایم از سکویی بلند سخنرانی می‌کند، از پرداختن به مشکلات شخصی‌اش طفره می‌رود و برخورد به روشی انسانی را پست می‌شمارد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
مشاهدهٔ ذکاوتش هنگامی که به حل مشکل یک انسان منفرد، آفریده‌ای از گوشت و خون، انسانی مانند من، می‌پردازد. بسیار جالب است. باوجوداین، به‌شکل غریبی در خیال‌پردازی ناتوان است و تنها بر علم معانی تکیه می‌کند. آیا حقیقتاً معتقد است که با توضیح منطقی و نصیحت صرف می‌توان مشکلات را معالجه کرد؟ در یکی از کتاب‌هایش چنین می‌گوید که ساختار اخلاقِ فردی فیلسوفْ نوع فلسفه‌ای را که می‌آفریند تعیین می‌کند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«شما موضوع را بیش از آنچه هست اختیاری جلوه می‌دهید. انتخاب من تا این اندازه سنجیده و عمیق نبود. بی‌خدایی من بیش از آنکه یک گزینش فعال باشد، یک ناتوانی در باور کردن افسانه‌های مذهبی بود. به این دلیل علم را برگزیدم که تنها راه ممکن برای دستیابی به اسرار بدن بود.» «دراین‌صورت قصدتان را از خودتان نیز پنهان کرده‌اید. حال باید بیاموزید که از زندگی خود سپاسگزار باشید و شجاعت آن را بیابید که بگویید: "پس من این زندگی را برگزیدم.
ملیکا بشیری خوشرفتار
راه انسان‌ها از ابتدا جدا می‌شود: کسانی که در آرزوی آرامش و شادی روح‌اند باید ایمان آورند و آن را مشتاقانه پذیرا شوند؛ و آنان که در پی حقیقت‌اند باید آرامش ذهن را ترک گویند و زندگی‌شان را وقف پرسش‌ها کنند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
اطاعت از دیگران ساده‌تر از فرمان‌برداری از خود است؟
ملیکا بشیری خوشرفتار
«آیا بهتر نیست پیش‌از تولیدمثل بیافرینیم و برازنده شویم؟ وظیفهٔ ما در قبال زندگی، آفریدن موجودی برتر است، نه تولید موجودی پست‌تر. هیچ‌چیز نباید به تکامل قهرمان درونی شما خللی وارد کند. اگر شهوت راه بر این تکامل می‌بندد، باید بر آن نیز چیره شد.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«به‌زودی همهٔ وجودش در چنین حقارتی خلاصه شد. تفرجگاه‌های بزرگِ ذهنش که برای عقاید اصیل و باشکوه ساخته شده بودند، انباشته از زباله شدند. خاطرهٔ اندیشه‌های بزرگی که زمانی در سر می‌پروراند کم‌رنگ و محو شد. ترسش نیز ناپدید شد. او ماند و اضطرابی فرساینده برای چیزی که به انحطاط گراییده است. با حیرت در میان زباله‌های انباشته‌شده در ذهن، منشأ اضطرابش را جستجو کرد. و امروز ما او را این‌گونه می‌یابیم: در حال کاوش میان زباله‌ها، انگار که حاوی پاسخ اویند. حتی از من می‌خواهد که با او به جستجو بپردازم!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«بهتر است مکانی دور مانند قلهٔ یک کوه را انتخاب کنیم و باهم از آن بالا بنگریم. آنجا، درست آنجا، مردی را می‌بینیم، مردی با ذهنی هوشمند و حساس. بیایید به او بنگریم. شاید او روزی به وحشتی که در وجودش لانه دارد عمیقاً نگریسته است. شاید بیش از آنچه باید دیده است! شاید با آرواره‌های خورندهٔ زمان یا با ناچیز بودن خویش  اینکه ذره‌ای بیش نیست  و یا با فانی و تصادفی بودن زندگی رودررو شده است. ترس او خام و هولناک بود تا روزی که دریافت شهوتْ ترس را تسکین می‌دهد. این بود که ورود شهوت به ذهن را گرامی داشت؛ و شهوت، این هماوردِ سنگدل، به‌زودی جا بر سایر اندیشه‌ها تنگ کرد. ولی شهوت نمی‌اندیشد، بلکه تنها می‌طلبد و به خاطر می‌آورد. پس مرد به گردآوری خاطرات شهوت‌ناک مربوط به برتای چلاق پرداخت. او دیگر به دورها نمی‌نگریست، تنها به یادآوری معجزاتی چون حرکت انگشتان و دهان برتا بسنده می‌کرد و به اینکه او چگونه برهنه می‌شود، چطور سخن می‌گوید و به لکنت می‌افتد، یا راه می‌رود و می‌لنگد.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
رنجْ پاداش‌هایی چون رشد، قدرت و خلاقیت به همراه می‌آورد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«برای زایش ستاره‌ای رقصنده، باید آشفتگی و شوریدگی در درون خویش داشت.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«پرفسور نیچه، شما می‌گویید رشد، پاداش رنج است...» نیچه صحبتش را برید: «نه، نه‌تنها رشد. قدرت را نیز باید به آن افزود. درخت برای غره شدن بر بلندی‌اش نیازمند هوایی توفانی است. خلاقیت و اکتشاف نیز جز با رنج به دست نمی‌آید.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«پرفسور نیچه، شما می‌گویید رشد، پاداش رنج است...» نیچه صحبتش را برید: «نه، نه‌تنها رشد. قدرت را نیز باید به آن افزود. درخت برای غره شدن بر بلندی‌اش نیازمند هوایی توفانی است. خلاقیت و اکتشاف نیز جز با رنج به دست نمی‌آید.
ملیکا بشیری خوشرفتار

حجم

۴۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

حجم

۴۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
۳۶,۹۰۰
۷۰%
تومان