بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وقتی نیچه گریست | صفحه ۱۴ | طاقچه
کتاب وقتی نیچه گریست  اثر اروین  د. یالوم

بریده‌هایی از کتاب وقتی نیچه گریست

انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۷۶ رأی
۳٫۷
(۷۶)
نیچه تذکر داد: «همهٔ متفکران بزرگ به خودکشی می‌اندیشند. این فکر مایهٔ تسلی ما در گذر از شب و تاریکی است.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
نیچه ادامه داد: «به ورتر جوان اشاره کردی، ولی بگذار کلمات گوته را به تو یادآوری کنم: "مرد باش و از کسی جز خویش پیروی نکن! جز خویش!" می‌دانی این جمله را به چاپ دوم اضافه کرد، زیرا بسیاری از مردان جوان به پیروی از ورتر دست به خودکشی زده بودند؟ نه یوزف، نکتهٔ مهم در اینجا این نیست که من روش خود را به زبان آورم، بلکه این است که تو را یاری کنم تا با روش خویش از عهدهٔ ناامیدی‌ات برآیی.
ملیکا بشیری خوشرفتار
انسان دوستانش را سخت‌تر از دشمنانش می‌بخشد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
برویر از فریبندگی درمان با سخن گفتن در شگفت بود. این روش مجذوبش می‌کرد؛ تظاهر به شرکت در یک درمان، خود نوعی پذیرفتن آن است. سبک کردن خویش، شریک کردن دیگری در بدترین رازهای درونی و برخوردار شدن از توجه انحصاری فردی که در بیشتر موارد انسان را درک می‌کند، می‌پذیرد و حتی او را می‌بخشاید با نشاط همراه بود. حتی اگر بعضی جلسات باعث می‌شد احساس بدتری داشته باشد، باز هم با بی‌قراری در انتظار جلسهٔ بعد می‌ماند. اعتمادش به خرد و توانایی‌های نیچه افزایش یافته بود.
ملیکا بشیری خوشرفتار
نیچه جداً به بیراهه می‌رود. استدلال نیچه این بود که تخیلات مربوط به برتا خدعه‌ای است زاییدهٔ بخشی از ذهن  یکی از میان‌بُرهای ذهن آدمی  تا او را از مواجهه با نگرانی‌های بسیار دردناک‌تر هستی که درصدد جلب توجه اویند دور کند. نیچه اصرار داشت که رودررو شدن با موضوعاتِ وجودی باعث محو شدن وسوسهٔ برتا خواهد شد. ولی وسوسه‌ها ناپدید نشد! تخیلات با درنده‌خویی مقاومت را درهم می‌شکستند! بیش از این‌ها از او طلب می‌کردند: خواهان توجه بیشتر و سهم بیشتری از آینده‌اش بودند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
همیشه می‌گفت نیک‌ترینِ حقایقْ خونین‌ترینِ آن‌هاست، زیرا که تجربیاتِ زندگی خود شخص را شکافته و سر برآورده است.
ملیکا بشیری خوشرفتار
دریافته که ما زیر سلطهٔ خواسته‌های خدا نیستیم، بلکه تحت فرمانروایی امیال زمانیم. پذیرفته که ارادهٔ ما در برابر «چنین بود» نیرویی ندارد. آیا این توانایی در من هست که به او بیاموزم «چنین بود» را به «چنین اراده کردم» بدل کند؟
ملیکا بشیری خوشرفتار
هرگز درنیافته وظیفه‌اش به کمال رساندن جوهر خویش است و اینکه باید بر خود، فرهنگ، خانواده، شهوت و خوی پست حیوانی‌اش غلبه کند تا آنی شود که هست. او هرگز رشد نمی‌کند، هرگز پوستهٔ نخست را پاره نمی‌کند: امید را با دستیابی به اهداف مادی و تخصصی اشتباه گرفته و به این اهداف هم رسیده است، ولی صدایی که می‌گفته «خودت شو»، هرگز خاموش نشده است. پس در ناامیدی لغزیده و در دام نیرنگی افتاده که در کمینش بوده است، بدون آنکه تا امروز هم موضوع را به‌درستی دریافته باشد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
وقتی او را با این حقیقت رودررو کردم که خودش خواسته است زندگی‌اش یک تصادف باشد، امکان انتخاب را هم انکار کرد. به من می‌گوید کسی که در یک فرهنگ جاافتاده است نمی‌تواند انتخاب کند. وقتی او را با فرمان مسیح مواجه کردم که: از والدین و فرهنگ خود ببرید تا ره به کمال بَرید، شیوهٔ مرا بیش‌ازحد انتزاعی نامید و موضوع صحبت را عوض کرد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
شکنجه‌های خارجی مردم را چنان به هم می‌پیوندد که فردیت فراموش می‌شود.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«خوشبخت؟ واژهٔ غریبی است! من نزدیک شدن به مرگ را آموختم؛ آموختم که ناتوان و بی‌ارزشم؛ آموختم که زندگی فاقد هدف باارزش حقیقی است، و تو این را خوشبختی می‌نامی!» «این حقیقت که اراده نمی‌تواند به عقب بازگردد، به این معنا نیست که اراده ناتوان است؛ به این معنا نیست که هستی بی‌هدف است. اگر مرگ فرامی‌رسد، به این معنا نیست که زندگی بی‌ارزش است.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«بله، همهٔ آنچه گفتی حقیقت دارد فریدریش، جز پافشاری‌ات در این مورد که هرکس طرح زندگانی خویش را خود مشخص می‌کند. فردْ آگاهانه به تعیین اهداف زندگی نمی‌پردازد؛ آن‌ها تصادفات تاریخی هستند؛ این‌طور نیست؟» «اگر مالک طرح زندگانی خویش نباشی، اجازه داده‌ای که وجودت یک تصادف قلمداد شود.» برویر مخالفت کرد: «ولی هیچ‌کس چنین آزادی‌ای ندارد. تو نمی‌توانی خارج از محدودهٔ زمانه، فرهنگ، خانواده‌ات و... قرار گیری.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
ولی تو مانند من چشمان تیزبینی داری. تو به ژرفای زندگی می‌نگری. تو می‌بینی که دستیابی به اهداف نادرست بیهوده است و تعیین اهداف نادرست جدید، از آن بیهوده‌تر. صفر در هر عددی ضرب شود، نتیجه صفر است!
ملیکا بشیری خوشرفتار
اهداف؟ اهداف در فرهنگ ما هستند؛ در هوا شناورند. آن‌ها را استنشاق می‌کنی. من هم مانند هر پسربچه‌ای با تنفسشان بزرگ شدم. همهٔ ما می‌خواستیم از محلهٔ کلیمی‌ها خارج شویم و پیشرفت کنیم، در دنیا ترقی کنیم و به موفقیت، ثروت و احترام برسیم. این چیزی بود که همه می‌خواستند! هیچ‌یک از ما به انتخاب عمدی اهدافمان نپرداختیم؛ وجود داشتند: فرجام بدیهی زمانه‌ام، مردمم و خانواده‌ام بودند.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
چگونه می‌توان دوباره خالصانه رنج برد؟
ملیکا بشیری خوشرفتار
او فردی خودفریب است؛ انتخاب می‌کند، ولی حاضر نیست به‌عنوان فردی که انتخاب کرده است شناخته شود. می‌داند که درمانده شده، ولی نمی‌داند درماندگی‌اش برای چیزی ناصحیح است! از من انتظار فراهم کردن رهایی، آسودگی و شادی دارد. ولی باید زجر بیشتری برایش فراهم کنم. باید درماندگی عوامانه‌اش را به درماندگی والاتر  که زمانی به آن دچار بوده است  مبدل سازم.
ملیکا بشیری خوشرفتار
گاه برای یک فیلسوف، فهمیده شدن سخت‌تر از بد فهمیده شدن است. او می‌کوشد مرا به‌درستی درک کند؛ سعی دارد در جهات مشخصی به چاپلوسی بپردازد. می‌خواهد روش مرا کشف کند و از آن به‌عنوان روش خود استفاده کند. هنوز نفهمیده روشی برای من و روشی برای تو موجود است، بااین‌حال، روش خاصی در میان نیست. دربارهٔ مسیر مستقیم پرسشی نمی‌کند، به جایش چاپلوسی می‌کند و سعی دارد آن را چیز دیگری جلوه دهد: می‌کوشد مرا متقاعد کند که رازگویی من برای کارمان ضروری است، به او کمک می‌کند راحت‌تر صحبت کند، ما را «انسانی‌تر» جلوه خواهد داد، انگار باهم غوطه خوردن در کثافات به معنای انسان بودن است!
ملیکا بشیری خوشرفتار
خصوصیات شخصیتی مشاور روش مشاوره را پیش‌بینی می‌کند. به دلیل ترس‌های اجتماعی و تنفری که نیچه از جامعه دارد، چنین روش غیرشخصی و دورازذهنی را برگزیده است. او خود نسبت به این مسئله نابیناست: می‌خواهد نظریه‌ای را بنا نهد که این روش مشاوره را اثبات کند و برحق جلوه دهد. بنابراین، هیچ‌گونه حمایتی نمی‌کند، هرگز تسلی نمی‌دهد، برایم از سکویی بلند سخنرانی می‌کند، از پرداختن به مشکلات شخصی‌اش طفره می‌رود و برخورد به روشی انسانی را پست می‌شمارد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
مشاهدهٔ ذکاوتش هنگامی که به حل مشکل یک انسان منفرد، آفریده‌ای از گوشت و خون، انسانی مانند من، می‌پردازد. بسیار جالب است. باوجوداین، به‌شکل غریبی در خیال‌پردازی ناتوان است و تنها بر علم معانی تکیه می‌کند. آیا حقیقتاً معتقد است که با توضیح منطقی و نصیحت صرف می‌توان مشکلات را معالجه کرد؟ در یکی از کتاب‌هایش چنین می‌گوید که ساختار اخلاقِ فردی فیلسوفْ نوع فلسفه‌ای را که می‌آفریند تعیین می‌کند.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«شما موضوع را بیش از آنچه هست اختیاری جلوه می‌دهید. انتخاب من تا این اندازه سنجیده و عمیق نبود. بی‌خدایی من بیش از آنکه یک گزینش فعال باشد، یک ناتوانی در باور کردن افسانه‌های مذهبی بود. به این دلیل علم را برگزیدم که تنها راه ممکن برای دستیابی به اسرار بدن بود.» «دراین‌صورت قصدتان را از خودتان نیز پنهان کرده‌اید. حال باید بیاموزید که از زندگی خود سپاسگزار باشید و شجاعت آن را بیابید که بگویید: "پس من این زندگی را برگزیدم.
ملیکا بشیری خوشرفتار

حجم

۴۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

حجم

۴۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
تومان