بریدههایی از کتاب کهکشان نیستی
۴٫۶
(۴۰۲)
«تا زمانی که ما گنجینهای عظیم و بینظیر از کلمات اهلبیت (ع) داریم که علمای بزرگ ما تأیید کردهاند، به امثال صوفیهای سنیمسلکی مثل ابنعربی و مولوی چه نیازی داریم؟
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
«روایت معروفی هست که در آن امام باقر (ع) به دو تن از اصحابشان میفرمایند: «شَرِّقَا و غَرِّبَا، فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیت»
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
«روایت معروفی هست که در آن امام باقر (ع) به دو تن از اصحابشان میفرمایند: «شَرِّقَا و غَرِّبَا، فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیت»
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
طریقهٔ وصول به حقیقت، منحصر در تبعیت و پیگیریِ قرآن، سیره و سنت اهلبیت (ع) است.»
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
«آن هنگام که آیهآیههای وجود به خواهشی برسند و از اعماق وجود بهشکل فریاد برخیزند، خداوند از درون، راه را برای انسان میگشاید؛ اما این گشایش بیتردید، همراه با امتحانی دیگر و سنجهای عظیمتر است.»
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
طبقاتی در این عالم وجود دارد. عمدهٔ آدمها فقط از طبق زیرین و جهانی که آن را ناسوت گفتهاند، باخبرند؛ عالمی که در آن شدت فراموشی و غفلت از عوالم بالاتر حاکم است. در این میانه، بعضی کمر به جهاد فیسبیلالله میبندند و مسافر عالمهای فوقانی میشوند. آنان را سالک میخوانند. سالک از دنیا که بگذرد، برزخ را میبیند. اگر کسی سالک هم نباشد، وقتی جان بسپارد، وارد عالم برزخ میشود.
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
میروی و میروی و میروی تا اینکه در جایجای این سفر میفهمی که باز به ارادهٔ خودت نمیتوانی بروی. هرگاه تو بودی و تو رفتی، شکست میخوری و هرگاه او در تو به حرکت آمد و عزم جاری در لایههای وجودت شد، آنچنان پَر میکشی که حیرت آسمانها را برمیانگیزی.
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
اعمالت را بررسی میکنی: تصمیمهایت، اشتباهاتت، سماجتها و پافشاریهایت و خود را در زندان تاریکی از غمها مییابی و احساس تنهایی و پشیمانی و ناامیدی دامنت را رها نمیکند. آنگاه است که میبینی باز هیچچیز دست تو نیست، در گوشهای از این زندان، درخششی شروع به تابیدن میکند که تمام حصارهای بههمپیچیدهٔ خیالت را از بیخوبن بَرمیکَند؛
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
در عدم افکندم آخر خویش را
وارَهاندم جان پُرتشویش را
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
شریعت گوهری است که التزام به آن، انسان را به پادشاهی در نازلترین سرزمین هستی میرساند و هرکس در این مرتبه از عالم به شاهی برسد، در طبقات دیگر هم پادشاه ممالک غیبی خواهد شد. از اینجا بود که اهلبیت (ع) تحفهٔ خلافت الهی را برای انسان بهارمغان آوردند و راه سلطنت و خداگونه شدن را در تعبدِ محض از دستورات شریعت معرفی کردند.
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
همین قدر میدانم که تکلیف مریض رجوع به طبیب است و اطاعت او، و تکلیف طبیب معالجهٔ حال. نه مریض، مطیع و نه طبیب، حاذق است؛ ولی اگر مریض مطیع باشد، خداوند رحیم او را لابد به طبیب حاذق خواهد رسانید و اگر مطیع نباشد، سکوت کردن با او اُولی است.
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
ای به فدای قلوبی که نور الهی جلجلاله در آنها تابان و جلالت مرتبهشان بیپایان، خود را از عالم گسسته و به عالم انوار پیوسته، منوّر به انوار معرفت و مُخَلَّع به خلعت محبت، زهدشان پشت پا به دنیا زده، توکلشان سر از گریبان توحید بیرون آورده، از خَلق عالم رمیده و به مقام قرب آرمیده، فکرشان نور و ذکرشان نور و باطن و ظاهر و جسم و جان و خیال و عقل و جَنان همه نور و غرق دریای نور.
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
قلوب ایشان را که برای محبت و معرفت خلق شده، طویلهٔ اسب و استر نموده، جوارحشان از قاذورات گندیده و دلهایشان آنی خضوع و خشوع ندیده، ذرهای ذوق حلاوت طاعت را نچشیده؛ نه در نهادشان از توبه اثری و نه در اوهام تفکر نحس ایشان از خداوند جلجلاله خبری؛
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
همینقدر بدان دریا نهنگ دارد، ماهی دارد، جانورهای عجیبهٔ آن بسیار و مَهالِکِ غریبهٔ آن بیشمار، جزایر هولناکش زهرهٔ شیران را آب و کوههای سهمناکش چه بسیار مردمان را نایاب نموده.
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
نشنیدهای فرمودهٔ آن حکیم غیبدانِ منزه از عیب و شَین را که به فرزند ارجمند خطاب کرده: «بُنَیَّ اِنَّ الدُّنْیا بَحْرٌ عَمیقٌ غَرِقَ فیها الأَکْثَرُونَ»
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
ای همبازی اطفال، ای حمّال اثقال، ای محبوس چاهِ جاه و ای مسموم مارِ مال، ای غریق بحر دنیا و ای اسیر هُمُومات آمال، مگر نشنیده و نخواندهای «إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
«بلکه قدم اولِ ارتباط روحانی، ورود به عالمی است که آن فرد در آن تنفس میکرده؛ همسنخ شدن با او و فهم گزارههای جهانی که او در آن میاندیشیده است.»
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
قال امیرالمؤمنین علی (ع): «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یسُدُّهَا شَیءٌ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ»
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
مگر امیرمؤمنان (ع) نفرموده بود: «جهاد زن در حُسنِ شوهرداری اوست»؟
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
«ای به فدای قلوبی که نور الهی جلجلاله در آنها تابان و جلالت مرتبهشان بیپایان است و خود را از عالم گسسته و به عالم انوار پیوستهاند!»
سکوتی معنادار کرد و ما را با دریای بیکرانهای از حیرتها در آستانهٔ مهیّا شدن برای عزیمت تلخ و درد آورش رها ساخت...
کاربر ۶۸۴۰۹۳۷
حجم
۶۷۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
حجم
۶۷۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۵۰,۰۰۰۵۰%
تومان