بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به دوزخ٫٫٫ ای بی گناهان | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب به دوزخ... ای بی گناهان

بریده‌هایی از کتاب به دوزخ... ای بی گناهان

نویسنده:بختیار علی
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۷از ۱۸ رأی
۳٫۷
(۱۸)
انسان، درست زمانی که دست به عملی برای آزادی می‌زند، دیگر آزاد نیست. عمل، فقط یک امکان برای شخصیت است. از همین روست که در این موقعیت‌ها، شخصیت به خاستگاه و گذشته چنگ می‌زند. آزادی، بدون بیگانگی و شکلی از غریبگی به دست نمی‌آید.
سپیده اسکندری
بختیار علی، در این نمایشنامه، از زوال امید حرف می‌زند. بختیار علی، راوی سکوت است. راوی شخصیتی که ناامیدی او، تاوان حقیقت‌جویی اوست. چرا که به قول کافکا، در چنین جهانی، اگر «امیدی هست، بی‌شک این امید برای جهان ما نیست» و اگر امیدی هست تنها به دلیل ناامیدانی است که سرنوشتشان به ما واگذار شده است. مصطفا از امید، درمی‌گذرد تا به چیزی ورای امید دست یابد: آزادی.
سپیده اسکندری
انسان از هنگام تولد، از گناهی به گناه دیگر عبور می‌کند. انسان پیش از این که زبان بیاموزد، یاد می‌گیرد گناهکار است و نباید مرتکب گناه شود. در جهان امروز هر کسی می‌تواند همهٔ آن دیگران را دادگاهی کند. در چنین شرایطی رابطهٔ انسانی سالم امری محال است.
سپیده اسکندری
زندان در این‌جا زندانِ شرقی معمولی نیست. مکانی برای شکنجه و تحقیر نیست، بلکه زندانی نرم است، اهرم فشاری ملایم که جامعه آهسته و تدریجی شهروندانش را درون آن رام می‌کند. مکانی که یگانه هدفش باوراندن یک اصل به انسان‌هاست: «نمی‌شود تو گناهکار نباشی.» انسان از آن زندان بیرون می‌آید و می‌داند باید در جستجوی تطهیر باشد. تطهیر هم چیزی نیست جز این‌که کاری را بکنی که آن‌ها می‌خواهند. تطهیر دیگر آن بُعد روحی، اخلاقی و حتی دینی را ندارد. انسان پاک کسی است که می‌داند مدیون سیستم است و باید دین خود را ادا کند.
سپیده اسکندری
زندان‌های ما در شرق از هر جای دیگری در دنیا مشهورتر است، و در سرزمین خود نیز، از همه بناهای دیگرمان مشهورترند. در جاهای دیگر دنیا، به موزه‌هایشان افتخار می‌کنند، اما در این‌جا سیستم به زندان‌هایش می‌بالد.
سپیده اسکندری
تنهایی مصطفا از آن روست که کسی را نمی‌یابد که به بازی سیستم نپیوسته باشد. وقتی همهٔ ما گناهکار هستیم، دیگر گناه ترسناک و ناخواسته‌ای به جا نمی‌ماند. فاشیسم کارش کاشتن احساسِ گناه در درون افراد است، بعد از آن هم کارش بخشیدن احساس تطهیر است به وسیلهٔ جامعه. این روح فاشیسم است؛ تو گناهکار هستی اما وقتی وفاداری و طرفداری خود را به گلهٔ بزرگ و اخلاق جمعی نشان دادی، آن وقت تبدیل به انسانی بی‌گناه می‌شوی. فاشیسم در شرق با چنین مکانیسمی کار می‌کند. القای احساس گناه و بعد جستجوی تطهیر درون گله. همهٔ ما مدام در چنین فرایندی غوطه‌وریم. کاشتن احساس گناه، گناهکار دانستن خود و دیگران و بعد هم احساس آسودگی وقتی در آغوش جمع هستیم. کسانی که این بازی را نمی‌پذیرند همیشه تنها هستند.
سپیده اسکندری
خیلی وقت‌ها کار قدرتمندان این نیست که ما را به برده تبدیل کنند، تهی کردن آزادی از معنای خویش، برای بی‌معنا کردن زندگی کفایت می‌کند.
سپیده اسکندری
من زندگی را به مثابه وظیفه‌ای سنگین می‌بینم که انسان باید با موفقیت آن را به انجام برساند.
سپیده اسکندری
آلن بدیو می‌گوید تئاتر و فلسفه از بنیان پرسش مشترکی دارند؛ چگونه می‌شود به شیوه‌ای با مردم سخن گفت که آن‌ها را به اندیشیدن خارج از قالب‌های تفکر رایج و روزمره واداشت. آیا می‌شود گفت مهم‌ترین دلیل عدم رواج تفکر فردگرایانه و غلبهٔ همیشگی اندیشهٔ جمعی، سبب عقب‌ماندگی تئاتر در شرق است؟‌ به خصوص وقتی آن را با دیگر ژانرهای ادبی و هنری مقایسه می‌کنیم؛ به معنی دیگر دیالوگ به معنی فلسفی‌اش در مشرق‌زمین غایب بوده است و مردم مدام در مونولوگ با خود بوده‌اند. ریشهٔ این امر به چه برمی‌گردد؟
سپیده اسکندری
دولت مسئول مجازات است، دولت خود نمی‌تواند گناهکار باشد.
Amrh3yn

حجم

۱۰۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

حجم

۱۰۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

قیمت:
۷۳,۵۰۰
۵۸,۸۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد