بریدههایی از کتاب به دوزخ... ای بی گناهان
۳٫۷
(۱۸)
در گفتگو با خود، هنگام حرف زدن در تنهایی، عمیقترین نوع دیالوگ را به وجود میآوریم. زیرا فقط هنگام حرف زدن در تنهایی است که برای یک شنوندهٔ حقیقی حرف میزنیم که از او هراسی نداریم.
سپیده اسکندری
تنهایی کاری میکند انسانها بر باورها و عقاید خود پافشاری کنند، اما اگر انسان همدمی داشته باشد راحتتر عقایدش را تغییر میدهد.
سپیده اسکندری
احساس بیگناهی از آنجا سرچشمه میگیرد که دستهای از زیر بار هر مسئولیتی شانه خالی میکنند و همهٔ طیفهای دیگر جامعه را گناهکار میدانند. شماری از انسانها دچار این غرور میشوند که پاک هستند و نگاه از بالا پیدا میکنند و مردم را گناهکار میدانند.
سپیده اسکندری
آدم سرگردان، جهتی ندارد. او غریبی است که مدام پیِ جایی میگردد.
سپیده اسکندری
آدم باید نسبت به خودش هم عادل باشد.
سپیده اسکندری
کار ما این است اگر کسی نتوانست گناهکار بودن خود را تشخیص دهد، کاری کنیم که به آن تشخیص برسد. اگر هم کسی نتوانست گناهان خود را به وضوح ببیند، گناهی میسازیم تا کمکش کند احساس گناهکاری را در خود بیابد.
بنفشه آریاراد
تردید کاری میکند انسان عمیقتر بیندیشد
سپیده اسکندری
اینکه جامعه و قدرت و رسانه ابزارهای بزرگ القای احساسِ گناه هستند، سراپای زندگی ما را در بر گرفته است.
سپیده اسکندری
خیلی وقتها کار قدرتمندان این نیست که ما را به برده تبدیل کنند، تهی کردن آزادی از معنای خویش، برای بیمعنا کردن زندگی کفایت میکند.
الناز باقرزادگان
به نظر میرسد بیآنکه خبر داشته باشیم، در شهری پر از گناهکار زندگی میکنیم
بنفشه آریاراد
اگر انسان همدمی داشته باشد راحتتر عقایدش را تغییر میدهد
بنفشه آریاراد
کار ما این است اگر کسی نتوانست گناهکار بودن خود را تشخیص دهد، کاری کنیم که به آن تشخیص برسد. اگر هم کسی نتوانست گناهان خود را به وضوح ببیند، گناهی میسازیم تا کمکش کند احساس گناهکاری را در خود بیابد.
بنفشه آریاراد
اما اینکه احساس دَین نمیکنید سبب میشود احساس گناه نداشته باشید. من وقتی برای نخستین بار احساس کردم دَینی به گردنم است که باید آن را اَدا کنم، تازه فهمیدم احساس گناه یعنی چه.
بنفشه آریاراد
هر وقت گناهی وجود داشته باشد که مجازاتی در پی نداشته باشد، همه آمادهاند که با خوشحالی در اجرای آن شرکت کنند.
سپیده اسکندری
کار ما این است کاری کنیم در ابتدا به عنوان یک شهروند احساس گناه داشته باشید، بعد از آن احساس کنی درون قفسی هستی. این قفس به چه شکل است و چگونه است، کجاست، چه چیزی درونش هست مهم نیست. مهم این است که هیچوقت فراموش نکنید جایی که هستید، قفس است و درون آن به اندازهای حرکت میکنید، احساس میکنید، فکر می کنید که قوانین اجازه میدهند.
سپیده اسکندری
یکی از ضعفهای بزرگ ما آدمها این است که نمیتوانیم در مجازات خود عادل باشیم.
سپیده اسکندری
پرسش من این است چرا انسان احساس اطمینان میکند وقتی که میفهمد دیگران هم گناهکارند؟ چرا از دیدن گناهکاران لذت میبریم؟ چرا هر چه شمار گناهکاران بیشتر باشد، ما خوشبختتر میشویم؟ شاید دلیلش این باشد که گناه سبب میشود احساس کنیم شبیه هم هستیم. تفاوت بزرگی میان ما نیست. گناه ما را به گروهی انسان تبدیل میکند که یکدیگر را نگاه میکنیم، به یکدیگر میخندیم، هر کس از ما هم وقتی تنها میشود و به اتاقی میرود و به آینهای مینگرد، آرزو میکند گریه کند.
سپیده اسکندری
اولش هیچ احساس گناهی نمیکردم، حالا میپرسم گناه چیست؟ آیا هرگز پا روی مورچهای نگذاشتهام؟ گیاهی را زیر پا له نکردهام یا نهالی را نشکستهام؟ نانی را تکه نکردهام و بیآنکه بخورم پرتش نکردهام؟ خوردن گوشت آنهمه جانور گناه نیست؟ درست کردن بچه برای این جهان پلید گناه نیست؟
سپیده اسکندری
مأمور دوم: بله دوست من، عجیب است، اما من شنیدهام گناهکاران چند شب اول زندان همیشه خوب میخوابند، شاید دلیلش این باشد که میخواهند گناهانشان را از یاد ببرند.
مأمور اول: گناهانشان؟ نه... نه... بگویید بیگناهیشان. چون همه اولش فکر میکنند، بیگناهند.
سپیده اسکندری
شرمِ وجودی، نتیجهٔ فهم و درکِ موجودی است که میفهمد که نمیتواند خودش باشد.
سپیده اسکندری
حجم
۱۰۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۷ صفحه
حجم
۱۰۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۷ صفحه
قیمت:
۷۳,۵۰۰
۵۸,۸۰۰۲۰%
تومان