بریده‌هایی از کتاب جوجه اردک زشت درون

فراموش نکنید که اگر ویژگی‌ای خاص در فردی شما را ناراحت می‌کند به این دلیل است که خودتان صاحب این ویژگی هستید.

در مدتی کوتاه بخشی از وجودتان به آگاهی‌تان می‌آید. این بخش از وجودتان به زمانی مربوط می‌شود که در بهترین حالت خود قرار دارید. احساس می‌کنید وجودتان پر از عشق، مهربانی، اقتدار و توان است. این ویژگی شما «خود مقدس»تان است

«آنچه در مقابلش مقاومت کنی، در جای خود ایستادگی خواهد کرد.»

آن روز صبح انتخاب کردم که حالم خوب شود و اصلاً برایم مهم نبود که این فرآیند چقدر طول خواهد کشید.

باید خودمان را به دلیل نقص‌هایی که داریم ببخشیم

بسیاری از ما طوری بزرگ شده‌ایم که باور داریم انسان‌ها ویژگی‌هایی خوب و ویژگی‌هایی بد دارند و برای پذیرفته شدن باید از شر ویژگی‌های بد خلاص شویم یا دست‌کم آنها را پنهان کنیم. اما پس از بزرگ شدن متوجه می‌شویم که حقیقتی بزرگ‌تر وجود دارد که از نظر معنوی همه‌ی ما از درون به‌هم پیوسته‌ایم. همه‌ی ما اعضای یک کل واحد هستیم.

«سایه کسی است که دوست ندارید او باشید.»

سپس یک روز سوسویی از آنچه می‌خواستم مشاهده کردم و متوجه شدم آنچه به‌دنبالش هستم درون خودم است. روزی که شکوه واقعی‌ام را یافتم احساس شگفتی و سردرگمی داشتم، چرا که این حالت با خلاص شدن از خود واقعی‌ام به‌دست نیامده بود. این حالت با حذف بخش‌هایی از وجودم که از آنها دوری می‌کردم نیز به‌وجود نیامده بود. این حالت از جایی آمده بود که اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم. این حالت را آن روزی تجربه کردم که گنجی را در تاریکی وجودم یافتم. متوجه شدم که در تمام رفتارهای اشتباهم نوری پنهان است و در رخدادهای ناگوار گذشته‌ام نیرویی نهفته است.

اگر نمی‌دانید چه می‌خواهید، نترسید. کافی است خیلی ساده به خودتان تعهد بدهید که با تمام ظرفیت‌های‌تان زندگی کنید. در لحظه زندگی کنید و جهان استعدادهای بی‌همتای‌تان را به شما نشان خواهد داد. همین تعهد شما را به‌سوی جاهایی که باید بروید راهنمایی خواهد کرد، کتاب‌هایی را که باید بخوانید نشان‌تان خواهد داد و افرادی را سر راه‌تان قرار می‌دهد که شما را کمک می‌کنند و آموزش‌های لازم را در اختیارتان قرار می‌دهند. احتمالاً این ضرب‌المثل قدیمی را شنیده‌اید که «وقتی شاگرد آماده است، سروکله‌ی استاد پیدا می‌شود.»

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که هر اتفاقی به دلیلی خاص رخ می‌دهد. برای هر رویدادی که در زندگی‌تان رخ می‌دهد موهبتی بیابید و به همین دلیل سپاس‌گزار خواهید بود.

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که هر اتفاقی به دلیلی خاص رخ می‌دهد. برای هر رویدادی که در زندگی‌تان رخ می‌دهد موهبتی بیابید و به همین دلیل سپاس‌گزار خواهید بود.

در کتاب گفت‌وگو با خداوند نوشته‌ی نیل دونالد والش، خداوند به یادمان می‌آورد که «اگر به درون نروی، در دنیای بیرون سرگردان خواهی ماند.»

همان‌طور که نیچه گفته است ما روی اتفاق‌های زندگی خود کنترلی نداریم، اما می‌توانیم آنها را آن‌طور که می‌خواهیم تفسیر کنیم.

آزادی یعنی بتوانید در هر لحظه از زندگی‌تان هر کسی که می‌خواهید باشید. اگر قرار است به‌گونه‌ای رفتار کنید که کسی نباشید که دوست ندارید، در دام گرفتار شده‌اید.

آزادی یعنی بتوانید در هر لحظه از زندگی‌تان هر کسی که می‌خواهید باشید. اگر قرار است به‌گونه‌ای رفتار کنید که کسی نباشید که دوست ندارید، در دام گرفتار شده‌اید.

روزی فیلسوفی تصمیم گرفت با نصرالدین در مناظره‌ای شرکت کند. هنگامی که فیلسوف به خانه‌ی نصرالدین آمد، متوجه شد که نصرالدین در خانه نیست. فیلسوف در حالی که عصبانی شده بود با تکه‌ای گچ روی دروازه‌ی خانه‌ی نصرالدین نوشت: «آدم احمق!» نصرالدین پس از اینکه به خانه آمد و با این عبارت روبه‌رو شد به‌سرعت به خانه‌ی فیلسوف رفت و گفت: «متأسفم ... من فراموش کردم که با شما قرار داشتم و معذرت می‌خواهم که سر قرارمان حاضر نشدم، اما به محض اینکه نامت را روی دروازه‌ی خانه‌ام دیدم قرارمان را به یاد آوردم.»

روزی فیلسوفی تصمیم گرفت با نصرالدین در مناظره‌ای شرکت کند. هنگامی که فیلسوف به خانه‌ی نصرالدین آمد، متوجه شد که نصرالدین در خانه نیست. فیلسوف در حالی که عصبانی شده بود با تکه‌ای گچ روی دروازه‌ی خانه‌ی نصرالدین نوشت: «آدم احمق!» نصرالدین پس از اینکه به خانه آمد و با این عبارت روبه‌رو شد به‌سرعت به خانه‌ی فیلسوف رفت و گفت: «متأسفم ... من فراموش کردم که با شما قرار داشتم و معذرت می‌خواهم که سر قرارمان حاضر نشدم، اما به محض اینکه نامت را روی دروازه‌ی خانه‌ام دیدم قرارمان را به یاد آوردم.»

روزی فیلسوفی تصمیم گرفت با نصرالدین در مناظره‌ای شرکت کند. هنگامی که فیلسوف به خانه‌ی نصرالدین آمد، متوجه شد که نصرالدین در خانه نیست. فیلسوف در حالی که عصبانی شده بود با تکه‌ای گچ روی دروازه‌ی خانه‌ی نصرالدین نوشت: «آدم احمق!» نصرالدین پس از اینکه به خانه آمد و با این عبارت روبه‌رو شد به‌سرعت به خانه‌ی فیلسوف رفت و گفت: «متأسفم ... من فراموش کردم که با شما قرار داشتم و معذرت می‌خواهم که سر قرارمان حاضر نشدم، اما به محض اینکه نامت را روی دروازه‌ی خانه‌ام دیدم قرارمان را به یاد آوردم.»

جهان هستی مطابق رفتارهای ما با ما رفتار می‌کند. عشق ما به خودمان باید تمام سطوح وجودمان را تغذیه کند. کسانی هستند که خود درونی‌شان را دوست دارند، اما نمی‌توانند بیش از یک دقیقه به ظاهرشان در آینه نگاه کنند. گروهی دیگر تمام زمان و پول‌شان را صرف آراستن ظاهرشان می‌کنند و در پایان از درون‌شان تنفر دارند. زمان آن رسیده که تمامیت وجودتان را مشاهده کنید تا تمام وجوه زندگی‌تان ــ درونی و بیرونی ــ را دچار تحول کنید. حالا زمان آن است که الگوی خودتان باشید. هر بخش از وجودتان چیزی برای بخشیدن به شما دارد. با دوست داشتن و پذیرفتن تمامیت وجودتان، قادر خواهید بود همه‌ی دنیا و آدم‌ها را واقعا دوست بدارید و بپذیرید.

عشق به معنای نبودن احساساتی مثل نفرت، خشم، حسادت و ... نیست، بلکه مجموعه‌ی تمامی احساس‌هاست؛ جمع کل همه چیز.»