بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روح پراگ | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب روح پراگ اثر ایوان  کلیما

بریده‌هایی از کتاب روح پراگ

نویسنده:ایوان کلیما
انتشارات:نشر نی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۵ رأی
۳٫۷
(۵۵)
شهروندان این مواد را به این دلیل احتکار نمی‌کنند که مبادا این مواد قحط شوند، بلکه به این دلیل آن‌ها را احتکار می‌کنند که مبادا قیمت آن‌ها بالا برود.
seza68
آدمیان به این دلیل از پرسیدن باز نمی‌ایستند که پاسخ‌هایی که می‌گیرند ناقص یا نادرست است، بلکه فقط زمانی از پرسیدن دست می‌کشند که پاسخ‌ها هیچ ربطی به سؤال‌هایشان ندارند، یا پاسخ‌ها گمراه‌کننده، مغالطه‌آمیز، بی‌معنا، و پریشانی‌آور هستند، یا علی‌الخصوص زمانی که تهدیدی هم در دل پاسخ‌ها هست. امّا آدمی که از پرسیدن دست می‌کشد، درواقع از فکر کردن باز می‌ایستد. چون فکر کردن، هر چه باشد، پرسیدن مُدامی است برای رسیدن به پاسخ و آن آدمی که فکر نمی‌کند سخن هم نمی‌گوید، فقط اصواتی از خود صادر می‌کند.
alireza_salarii
ما محکوم به هیچی و فراموشی شده‌ایم
☾Natsuki✶
این شناخت یا آگاهی که ممکن است همین فردا تو را بکشند عطشی برای هر چه پرشورتر زیستن در آدم به‌وجود می‌آورد؛ این شناخت یا آگاهی که شخصی که هم‌اکنون با او صحبت می‌کنی ممکن است همین فردا کشته شود، آدمی که بسیار دوستش داری، باعث می‌شود که همیشه از دوست شدن با آدم‌ها هراس داشته باشی.
☾Natsuki✶
هر جامعه‌ای که بنایش بر بی‌صداقتی است و هر جرم و جنایتی را تحمل می‌کند با این بهانه که این بخشی از رفتار عادی انسانی است، رفتاری منحصر به مشتی از نخبگان، و گروه دیگری را هرقدر اندک و کوچک محروم می‌کند از غرور و شرفش و حتی حق زندگی‌اش، خودش را دستی دستی محکوم به انحطاط اخلاقی و نهایتآ فروپاشی محض می‌کند.
☾Natsuki✶
بسیار اندکند آن چیزهایی که بتوانند جایگزین شرف ازدست‌رفته، اخلاق آسیب‌دیده شوند
Sarah S
در آن زمانی که رژیمی جنایتکار قواعد قانون را به کلی زیر پا می‌گذارد، در آن زمانی که جرم و جنایت مجاز شمرده می‌شود، در آن زمانی که عده معدودی که فراتر از قانون هستند می‌کوشند دیگران را از شأن و کرامت و حقوق اولیه‌شان محروم کنند، اخلاق مردمان عمیقآ آسیب می‌بیند. رژیم‌های جنایتکار به‌خوبی از این امر آگاهند و آن را می‌شناسند و سعی می‌کنند با ایجاد وحشت شرف و رفتار اخلاقی آدمیان را به مخاطره اندازند، شرف و اخلاقی که بی آن هیچ جامعه‌ای، حتی جامعه‌ای تحت حکومتِ چنین رژیمی نمی‌تواند بپاید. اما بر همگان معلوم شده است که ترور و وحشت وقتی که مردمان انگیزه‌ای برای رفتار اخلاقی دارند نمی‌تواند به جایی برسد یا چیزی به چنگ آورد.
Sarah S
احساس اهمیتی که در آن محیط ناآشنا پیدا کرده بودم باعث می‌شد احساس خوشبختی کنم.
Sarah S
بچه‌ها درک متفاوتی از مکانشان دارند ــ مکانی که در نظر یک آدم بالغ یک زندان محصور خفه‌کننده غیرقابل تحمل است، می‌تواند برای یک بچه جهانی بزرگ باشد ــ چون بچه‌ها (تقریبآ مثل زن‌ها نسبت به مردها) این توانایی را دارند که چیزهای کم‌اهمیت را بر چیزهای مهم مقدّم بدارند، به بیانی دیگر، از چیزهای کوچک لذت ببرند یا دست‌کم مجذوب این چیزهای کوچک شوند، حتی در مواقعی که خطر مرگ تهدیدشان می‌کند.
Sarah S
بچه‌ها معمولاً خیلی راحت‌تر از آدم‌های بالغ، مخصوصآ آدم‌های مسن، خودشان را با موقعیت تطبیق می‌دهند، و (دست‌کم، تا حدود زیادی) نمی‌توانند اوضاع را در چشم‌انداز دور و آتی‌شان ببینند و وضع و موقعیت فعلی‌شان را به طور کامل درک کنند.
Sarah S
«زندان درون‌نگری، اگر باد عمل بر آن نوزد فقط عقده‌های خفّت‌بار به بار می‌آورد.»
I.F
در همان نگاه نخست آشکار می‌شود که ما نه‌تنها در جهانی زندگی می‌کنیم که پر از ماشین‌ها و محصولات ماشینی است، بلکه پر از امیدهای کاذب هم هست. و همین گردابی را ایجاد می‌کند که انسان را در ناامیدی مرگ‌بارش غرق می‌کند. هر چه بیش‌تر و با شور هر چه تمام‌تر به این امیدهای کاذب چنگ بزنیم، بیش‌تر شبیه آن محکومانی می‌شویم که هنگام گام برداشتن به‌سوی نابودی‌شان دل در گرو یک معجزه دارند.
I.F
سیل زباله‌های مادّی چیزی است که نباید آن را دست‌کم گرفت. این زباله‌ها محیطِ طبیعی را تهدید می‌کنند و ممکن است آب و هوا را آلوده و مسموم کنند. امّا آشغال‌های فکری خطرناک‌تر هستند چون روح و جان را مسموم می‌کنند، و انسان‌هایی با روح و جان مسموم می‌توانند دست به اعمالی بزنند که عواقبی بازگشت‌ناپذیر دارند.
I.F
در این کشور، همه احساس می‌کنند که کلاه سرشان رفته است و بنابراین فکر می‌کنند که حق دارند سر دیگران کلاه بگذارند.
I.F
در آن زمانی که رژیمی جنایتکار قواعد قانون را به کلی زیر پا می‌گذارد، در آن زمانی که جرم و جنایت مجاز شمرده می‌شود، در آن زمانی که عده معدودی که فراتر از قانون هستند می‌کوشند دیگران را از شأن و کرامت و حقوق اولیه‌شان محروم کنند، اخلاق مردمان عمیقآ آسیب می‌بیند.
کاربر ۸۶۸۶۰۶
نویسنده‌ای که اجازه می‌دهد زبانش را از او بگیرند، شرط اول هرگونه خلاقیتی را از دست می‌دهد: یعنی آن صداقتی که فقط او با وجدانش می‌تواند ضامن آن باشد. در ضمن، این وضعیت پیش‌فرض اولیه خلاقیت را به بوته تردید می‌اندازد، پیش‌فرضی که نهفته در کوشش نویسنده برای غنابخشیدن به سرجمع آگاهی و دانش بشری، تجربه بشری، از طریق جست‌وجو و کشف‌های شخصی خود نویسنده، است. مشکل می‌توان اندیشه‌ای چنان بزرگ را به تصور درآورد که بتواند بهانه‌ای برای این عظیم‌ترین خیانت نویسنده علیه خودش، علیه آثارش، و علیه مخاطبانش باشد.
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳
با این نگرش به کارشان و مأموریتشان بود که ضرورتآ هنر دیگر متوقف شد. هنرمندان دیگر بدل به مجریانی صرف شدند، تبلیغ‌کننده سمت و سوها و راه‌حل‌ها برای توده مردم. برای این هنرمندان دیگر پرسش از ذات یا درستی این راه‌حل‌ها جایی نداشت. آثاری بر پایه چنین ایمانی حتی پس از جنگ جهانی دوم هم نوشته شد. این آثار دیگر ملهم از دورنگاهی اصیل نبودند، و صرفآ روایتی فایده‌گرایانه، جزم‌اندیشانه و معطوف به قدرت از این دورنگاه بودند. تصویری بر روی یک پوستر هیچ ربطی به آن زندگی که تصویرش می‌کرد یا سبکی هنری که به‌کار گرفته شده بود نداشت، چون قدرت‌ها این پوستر را سفارش داده بودند. چنین پوسترهایی حرفی برای گفتن به کسی ندارند، چه رسد به این‌که الهام‌بخش یا قانع‌کننده باشند.
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳
پیامبران مذهب سکولار فقط با واقعیت تجربه‌های مطلقآ اینجهانی روبه‌رو بودند. هرچه این تجربه‌ها آن‌ها را از انگاره‌های آرمانی‌شان و نویدهایی که داده بودند دورتر می‌کرد، این پیامبران بیش‌تر و بیش‌تر ناگزیر می‌شدند لاپوشانی کنند و واقعیت‌ها را دگرگونه جلوه دهند و به آن‌ها رنگ و لعابی دیگر بدهند. زمانی، با شور و شوق تمام، اگرچه تا حدودی کورکورانه، زندگی را تلاش برای رسیدن به امید خوانده بودند، بی‌توجه به این‌که چنین امیدهایی چقدر دور یا وهمی هستند؛ اما اکنون این توهمات را توصیف می‌کردند و آن‌ها را یک زندگی پر از امید می‌خواندند.
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳
«سوسیالیسم نمی‌تواند به هر کسی اجازه دهد که هرآنچه به مغزش خطور می‌کند بر زبان آورد. سوسیالیسم نمی‌تواند به هر کسی اجازه دهد برای خودش حزبی درست کند یا سازمانی بر اساس هر آنچه دلش می‌خواهد. سوسیالیسم یک نقشه، یک برنامه، یک نظم است که همه باید مراعاتش کنند. سوسیالیسم رقابت آزاد نیست... سوسیالیسم نمی‌تواند در حیطه تولید از فردگرایی حمایت کند یا از هیچ عنصر فردگرایانه دیگری در روبنا. سوسیالیسم فقط شخصیتی را به رسمیت می‌شناسد که معنا و ضرورت پیروی از نقشه‌اش را درک می‌کند و عملا از این نقشه پیروی می‌کند. سوسیالیسم اعمال فردگرایانه و خودسرانه را نفی می‌کند؛ سوسیالیسم نیازمند افراد منضبط و فردیت‌های منضبط است. سوسیالیسم آزادی بورژوایی نیست، سوسیالیسم لیبرالیسم نیست، سوسیالیسم یک انضباط است.»
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳
طبق ادعایی که بعدها الکساندر سالژنیتسین مطرح کرد، یک زندانی چهارده‌ساله، به گورکی به هنگام بازدیدش از اردوگاه، از وحشت‌های زندگی در اردوگاه گفته بود. «گورکی آن ساختمان زندان را ترک کرد و گریست... به محض آن‌که کشتی بخار حامل گورکی لنگر کشید آن پسرک را تیرباران کردند.» حتی اگر چنین برخوردی صورت نگرفته بود، پیامبر سکوت اختیار می‌کرد، هر چه باشد، او نمی‌توانست تصویر پیامبرانه‌اش از بهشت را مخدوش کند. امّا رفتار او الگویی شد برای نوشتن درباره واقعیت سوسیالیستی. او نشان داد نویسنده سوسیالیست چگونه باید به آن زندگی که نشانش داده می‌شود نگاه کند، یا دقیق‌تر بگویم، چگونه باید منحصراً به همان زندگی نگاه کند که نشانش داده می‌شود و آن را همانگونه ببیند که نشانش داده می‌شود.
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳

حجم

۱۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

حجم

۱۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

قیمت:
۸۱,۰۰۰
تومان