بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روح پراگ | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب روح پراگ

بریده‌هایی از کتاب روح پراگ

نویسنده:ایوان کلیما
انتشارات:نشر نی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۶ رأی
۳٫۷
(۵۶)
آنچه مرا بیش از همه مجذوب این موقعیت می‌کند این است که مردمی که خانه‌ای، ماشینی، تلویزیونی، ماشین لباسشویی‌ای، و دیگر کالاهای نُماد فراوانی و رفاه این عصر را دارند، فاقد غروری هستند که آن‌ها را از حد نمک و فلفل فراتر ببرد. آن‌ها آشکارا این را دون‌شأن خودشان نمی‌دانند که از این مغازه به مغازه دیگری هجوم ببرند تا چند بسته بیش‌تر نمک یا فلفل بخرند. این حاکی از یک زندگی پر از بدبختی و بیچارگی است که حرص و ولع انبارکردن چیزها بر آن حاکم است.
محمد
به این نتیجه رسیده‌ام که هر تعصبی از هر نوع پیش‌شرط روانی، یا پیش‌درآمد خشونت و وحشت است، به این نتیجه رسیده‌ام که هیچ اندیشه‌ای در این دنیا آنقدر خوب و خیر نیست که بتواند تلاشی تعصب‌آمیز برای به کرسی نشاندن آن اندیشه را توجیه کند، تنها امید نجات در جهان این دوران تساهل و تسامح است.
Raheleh Rezaei
تجربه موفقیت‌های افراطی به خودی خود انسان را به‌سوی خردمندی راهبر نمی‌شود. خردمندی فقط زمانی به‌دست می‌آید که بتوانیم از تجربه‌هایمان فاصله بگیریم و با فاصله به داوری آن بپردازیم.
Raheleh Rezaei
سال‌ها بعد، زمانی که به یاد کودکی‌ام افتادم و آنچه بر من گذشته بود، یک فکر تقریبآ کفرآمیز از خاطرم گذشت: این فکر که همه آن سال‌های محرومیت ارزش درک آن لحظه یگانه احساس آزادی را داشت.
Raheleh Rezaei
عاجزانه شاهد هستیم که جماعت کثیری گام در راه سرنوشتی می‌گذارند که تعصبی تازه یا تغییر شکلیافته برایشان رقم زده است، تعصبی که ما بنا به خودخواهانه‌ترین دلایل آماده‌ایم تحملش کنیم، یا دست‌کم علناً اعلام کنیم کاری از دستمان در برابر این تعصبات برنمی‌آید.
mahboob
در یک کلام، آن‌ها که قربانیان یک نوع خاص از تعصب بودند اکثراً تسلیم تعصبی از نوع دیگر شدند.
mahboob
خردمندی فقط زمانی به‌دست می‌آید که بتوانیم از تجربه‌هایمان فاصله بگیریم و با فاصله به داوری آن بپردازیم.
mahboob
ما تحت تأثیر میل به نتیجه‌گیری از تجربه‌های تلخمان به راه ارتکاب اشتباهات مرگبار کشانده می‌شدیم، که به جای آن‌که ما را به آن آزادی و عدالتی که آرزومندش بودیم، رهنمون شوند، درست در جهت معکوس به حرکت در می‌آوردند.
mahboob
مثل بسیاری از کسانی که از این جنگ جان سالم به‌در بردند زمانی طول کشید تا درست متوجه شوم که غالبآ این نیروهای خیر و شر نیستند که با یکدیگر نبرد می‌کنند، بلکه صرفآ نیروهای شر متفاوتند که با همدیگر برای سلطه بر جهان رقابت می‌کنند.
mahboob
هر جامعه‌ای که بنایش بر بی‌صداقتی است و هر جرم و جنایتی را تحمل می‌کند با این بهانه که این بخشی از رفتار عادی انسانی است، رفتاری منحصر به مشتی از نخبگان، و گروه دیگری را هرقدر اندک و کوچک محروم می‌کند از غرور و شرفش و حتی حق زندگی‌اش، خودش را دستی دستی محکوم به انحطاط اخلاقی و نهایتآ فروپاشی محض می‌کند.
mahboob
در آن زمانی که رژیمی جنایتکار قواعد قانون را به کلی زیر پا می‌گذارد، در آن زمانی که جرم و جنایت مجاز شمرده می‌شود، در آن زمانی که عده معدودی که فراتر از قانون هستند می‌کوشند دیگران را از شأن و کرامت و حقوق اولیه‌شان محروم کنند، اخلاق مردمان عمیقآ آسیب می‌بیند. رژیم‌های جنایتکار به‌خوبی از این امر آگاهند و آن را می‌شناسند و سعی می‌کنند با ایجاد وحشت شرف و رفتار اخلاقی آدمیان را به مخاطره اندازند، شرف و اخلاقی که بی آن هیچ جامعه‌ای، حتی جامعه‌ای تحت حکومتِ چنین رژیمی نمی‌تواند بپاید. اما بر همگان معلوم شده است که ترور و وحشت وقتی که مردمان انگیزه‌ای برای رفتار اخلاقی دارند نمی‌تواند به جایی برسد یا چیزی به چنگ آورد.
mahboob
در هر چند ثانیه کتاب تازه‌ای منتشر می‌شود. کتاب‌هایی که اکثرشان بخشی از همان صدای گنگ مداومی هستند که نمی‌گذارند ما خوب بشنویم. حتی کتاب هم دارد بدل به ابزاری برای فراموشی می‌شود. آثار ادبی واقعی زمانی خلق می‌شوند که آفرینندگان آن‌ها فریاد اعتراضی بشوند علیه آن فراموشی که بر سر آن‌ها فرود می‌آید، بر سر پیشینیان آن‌ها و همعصرانشان که به یک‌سان فرود می‌آید بر سر زمانشان و حتی زبانشان. اثر ادبی واقعی چیزی است که در برابر مرگ می‌ایستد و آن را انکار می‌کند.
محمد
در مقطعی در تاریخ مدرن، به نظر عده زیادی چنین آمد که حافظه و سنت صرفآ بارهایی اضافه هستند که باید زمینشان بگذاریم و خودمان را از شرشان خلاص کنیم. آن فجایع اجتماعی که در این قرن بر سر نوع بشر آمد، مددکارش هنری بود که ستایشگر بی‌سابقگی، تغییر مداوم، بی‌مسئولیتی، و آوانگاردیسمی بود که همه سنت‌های پیشین را به سخره می‌گرفت و به مصرف‌کنندگان و تماشاچیان در گالری‌ها و در تئاترها پوزخند می‌زد، و از به حیرت انداختن خواننده به جای پاسخ دادن به سؤالاتی که جان خوانندگان را عذاب می‌دادند، به وجد می‌آمد.
محمد
در مقطعی در تاریخ مدرن، به نظر عده زیادی چنین آمد که حافظه و سنت صرفآ بارهایی اضافه هستند که باید زمینشان بگذاریم و خودمان را از شرشان خلاص کنیم. آن فجایع اجتماعی که در این قرن بر سر نوع بشر آمد، مددکارش هنری بود که ستایشگر بی‌سابقگی، تغییر مداوم، بی‌مسئولیتی، و آوانگاردیسمی بود که همه سنت‌های پیشین را به سخره می‌گرفت و به مصرف‌کنندگان و تماشاچیان در گالری‌ها و در تئاترها پوزخند می‌زد، و از به حیرت انداختن خواننده به جای پاسخ دادن به سؤالاتی که جان خوانندگان را عذاب می‌دادند، به وجد می‌آمد.
محمد
حس کردن و ادراک شتابی که تمدن ما پیدا کرده است و انبوهی اطلاعاتی که ما را با صدای گنگ دائمی‌شان احاطه کرده‌اند، این خطر را با خود به همراه دارد که دست آخر به همان خلأ برسیم، خلأیی که ما را از ریشه‌هایمان خواهد برید و به ورطه بی‌زمانی و هیچی پرتاب خواهد کرد. همین خطر، ادبیات و همه هنرها را هم تهدید می‌کند.
محمد
عده قلیلی متوجه می‌شوند که تجربه عمیق شادی، زمانی که تجربه عمیق محرومیت وجود ندارد، به‌دست نمی‌آید و محال است.
Raheleh Rezaei
زمانی طول کشید تا درست متوجه شوم که غالبآ این نیروهای خیر و شر نیستند که با یکدیگر نبرد می‌کنند، بلکه صرفآ نیروهای شر متفاوتند که با همدیگر برای سلطه بر جهان رقابت می‌کنند.
Raheleh Rezaei
من، با فاصله‌ای که گرفته‌ام، به این نتیجه رسیده‌ام که هر تعصبی از هر نوع پیش‌شرط روانی، یا پیش‌درآمد خشونت و وحشت است، به این نتیجه رسیده‌ام که هیچ اندیشه‌ای در این دنیا آنقدر خوب و خیر نیست که بتواند تلاشی تعصب‌آمیز برای به کرسی نشاندن آن اندیشه را توجیه کند، تنها امید نجات در جهان این دوران تساهل و تسامح است.
محمد
در یک کلام، آن‌ها که قربانیان یک نوع خاص از تعصب بودند اکثراً تسلیم تعصبی از نوع دیگر شدند.
محمد
آنچه در نهایت بدان پی بردم، و کوشیدم در نوشته‌هایم بیانش کنم، این بود که چیزهای خارق‌العاده‌ای که ما در این قرن در مقام فرد و در مقام گروه تجربه کرده بودیم می‌توانند سخت ما را به گمراهی بکشانند. ما تحت تأثیر میل به نتیجه‌گیری از تجربه‌های تلخمان به راه ارتکاب اشتباهات مرگبار کشانده می‌شدیم، که به جای آن‌که ما را به آن آزادی و عدالتی که آرزومندش بودیم، رهنمون شوند، درست در جهت معکوس به حرکت در می‌آوردند. تجربه موفقیت‌های افراطی به خودی خود انسان را به‌سوی خردمندی راهبر نمی‌شود. خردمندی فقط زمانی به‌دست می‌آید که بتوانیم از تجربه‌هایمان فاصله بگیریم و با فاصله به داوری آن بپردازیم.
محمد

حجم

۱۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

حجم

۱۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

قیمت:
۸۱,۰۰۰
تومان