ما را چنان در وضعیتِ کارکردن گذاشتهاند که امروزه هیچکارینکردن آموزش لازم دارد.
Mitra
خالی از لذت نیست که آدم طرفدار هیچکس نباشد
Mitra
برای ثروتمندان تصور اینکه فقرا هم باید اوقات فراغت داشته باشند همیشه هولناک بوده است.
Mitra
اشیاء بیهودهیی که زینتبخش این تجددِ دلمردهاند،
Nari
مهربانی و خوشقلبی چیزیست که دنیا بیش از هرچیز به آن نیاز دارد، و مهربانی و خوشقلبی نتیجهی آسایش و امنیت است و نه زندگی سراسر مبارزهی توانفرسا.
Mitra
توجیههای اساسی دیگر نیز در همین راستا بود، یعنی کار را عامل تحققبخشیدن به آنچیزی میدانست که در انسانِ اندیشهورز انسانی است: با کارکردن از اوانِ کودکی هر کسی ارزشهای حقیقی زندگی را یاد میگیرد؛ در هنگام کارکردن، دستِ کم، آدم مشغول میشود. یعنی که به چیز دیگری فکر نمیکند، مانند کتابخواندن، بحثکردن، کشفِ عشق، انقلابکردن، یا صرفاً استراحتکردن.
Mitra
برای فاصلهگرفتن از آنچه در این جهان ما را ازخودبیگانه میکند و مانع از رهاییمان میشود، باید به خودمان زمان و وقت بدهیم تا، نخست در ذهنِ آزادمان، آنچه را مدام در صددِ بهبندکشیدنِ این رهایی است سرنگون سازیم. کار، سرعت، هنجار، توانِ تولیدی، ترقی، رفاه... همهی این خدایان و نیمهخدایانِ بیاهمیت و بیژرفا و بیفایده را.
Mitra
چهار ساعت کار در روز باید حقِ برخورداری از نیازها و رفاه مادی اولیه را برای یک فرد انسان تضمین کند و ساعات باقیمانده از آنِ خودش باشد تا هرطورکه مناسب میبیند از آن استفاده کند. این بخشِ ضروریِ هر نظام اجتماعی اینچنینی است که سطح آموزش در آن باید فراتر از آن باشد که درحالحاضر هست و هدفش، بخشاً، ایجاد علائقی باشد که انسان را قادر سازد از اوقات فراغتش هوشمندانه استفاده کند.
Mitra
حفظ محیط زیست بدون انتقاد از کار و بدون ستایش از تنآسایی بیمعنی است.
Mitra
آنچه در موردِ عشق صدق میکند در موردِ تنآسایی و کامیابی از آن نیز مصداق دارد.
Saeed